تناقضات معنوی - ۵
تناقضات معنوی - ۵
***
استادی که پنجاه سال یوگا و مدیتیشن درس داده، میگوید ٩٩.٩ درصد شادگرانش مراقبه را اشتباه انجام میدهند.
اکهارت میگوید بهترین معلم معنوی رنج است و او کاره ای نیست ولی بازهم درس میدهد.
سادگورو میگوید او نباید حرف بزند و فقط حضور او معجزهگر است ولی باز هم حرف میزند.
دوستی که بیست سال پیش وارد فضای مراقبه و یوگا شده بود میگوید پشیمان است و زندگی اش را تباه کرده.
دوست دیگری که روزی چند نوبت یوگا و مراقبه میکند با یک دینگ موبایل عصبانی میشود و با پرخاش میگوید قطعش کن!
دوست دیگری نقل میکند که دوست یوگی اش تحمل سرو صدا در رستوران را ندارد.
خلاصه این معنویت ما هم شبیه همان اسلامی شده که همه میگویند این اسلام واقعی نیست!
اگر در طول ١۵٠٠ سال بعد از آمدن این همه مسلمان و جنگ و بحث و حرف و حدیث، هنوز کسی اسلام واقعی را پیدا نکرده پش مردم حق دارند بگویند، «ریدم به اون اسلامی که میگید این واقعی اش نیست!»
دوستی که مدام حرف از کامیونیتی میزند تحمل یک نفر را ندارد و تنهایی برایش راحت تر است! او کامیونیتی اصلی مردم را در ذهن خودش رد میکند و فقط به کالت یا گروه تک نفرۀ خودش پایبند است.
دوستی که در نگاه اول آرام و مراقبه گون به نظر میرسد بعد از مدتی لایه های خشمگین و ناآرام خودش را نشان میدهد که حتی حوصله شنیدن یک حرف یا صحبت معمولی را ندارد چه برسد به انتقاد! و اگر یک کلمه بگویی ذهنش مکدر و آلوده میشود و باید برود چند روز در جنگل پاکسازی کند!
یا بعد از یکی دو روز زندگی در شهر نیاز دارد ده روز در سکوت جنگل بماند تا اعصابش برگردد سر جای عادی!
خلاصه انگار این داستان معنوی خیلی هم قابل دفاع نیست!
منتقد دیگری میگفت یوگا یعنی یو ، گا! یعنی به گا میروی! یعنی تارک دنیا میشوی! یعنی همین زندگی سادۀ مادی خودت را که تشکیل شده بود از یک شغل و زن و بچه و اینها را هم از دست میدهی! و انگار درست هم میگفت.
نمیدانم!
قول دادم اینجا راست بگویم! به خودم و به صفحات نانوشتنی!
شاید تعادل فقط در ده دقیقه مراقبۀ روزانه باشد. نه بیشتر!
تعادل مادیات و معنویات کجاست؟
آیا این هم بازی ذهن است؟
آیا این هم گذرگاه شک است؟
مشاهدات من نشان میدهد افرادی که در مسیرهای درونی میروند به شدت خودبین میشوند. تنها خودشان را میبینند. آنها از مسوولیت حرف میزنند ولی حتی ساده ترین مسوولیت ها را که مثلاً رعایت حال نفر کناری باشد را رعایت نمیکنند.
آنها از یگانگی جهانی حرف میزنند ولی به شدت فردگرا و معمولاً عزلت نشین و گوشه گیر میشوند.
وقتی زیادی به درون فرو میروند دیگر ساده ترین چیزهای بیرونی را نمیبینند.
یوگی معروف سادگورو و خیلی از پیروانش از مسوولیت جهانی حرف میزنند ولی ساده ترین مسوولیت های اجتماعی را قبول ندارند.
آنها حتی مسوولیت را هم به تفسیر خودشان درمیآورند. مسوولیتی که در رابطه های دو نفره تعریف میشود را به راحتی زیر پا میگذارند! آنها مسولیت را هم فرداً برای خودشان تعریف میکنند. چیزهای سادهای مثل جواب دادن به تلفن یا سرقرار آمدن و مسولیت های سادۀ اینچنینی را رعایت نمیکنند. آنها به شدت در خود غرق میشوند و حتی حاضر نیستند درد و رنج طرف مقابل را ببینند.
کافیست دو سه روز با یک نفری که مثلاً یوگا میکند باشید. او کوچکترین اهمیتی به وضعیت و حس و حال شما نمیدهد. فقط آن کارهای یوگا و افکار خودش برایش مهم است.
تمریناتی که قرار بود ایگو را کمرنگ کند بیشتر، آن را قوی و پررنگ میکند.
چنین فردی روزی چند ساعت با بی تفاوتی کامل نسبت به اطراف مثلاً به مراقبه مینشیند!
اینها ظاهری آرام به آن فرد میدهد ولی درونی پر از خودخواهی و خودبینی را هم پنهان میکند.
قول هایش را بعد از پنج دقیقه زیر پا میگذارد. قول های ساده ای مثل اینکه «الان این کار تمام شود میرویم» بعد از پنج دقیقه زیر قول خودش میزند.
بیست و چهار ساعت بعد، همین نیم ساعت پیش دوست ما قول داد فقط یک یوگا انجام بدهد، نیم ساعت بعد من هنوز در حال نوشتنم و او در حال زدن زیر قولش!
معمولاً مراقبه گرها مدام در حال کلنجار رفتن با ذهن خودشان هستند. آنها برای هر چیز ساده ای تعابیر پیچیده و چند لایه درست میکنند. مثلاً مفهومی پیچیده به نام کارما، که هرچیزی که دلشان بخواهد با آن توجیه میکنند.
لطفاً مراقب باشید!
مراقب این جور آدمها باشید. اگر چه گاهی رگه هایی از محبت از خودشان نشان میدهند ولی سالها ریاضت و تمرینات سخت آنها را دروناً سخت و خشن کرده به طوریکه هیچ چیزی از آنها بعید نیست.
نظرات