ساختار و واقعیت
ساختار و واقعیت
***
مدتی است با یکی از دوستان در مورد موضوعات ساختار زندگی و شناخت واقعیت صحبت میکنم.
از قضا این دوست و تقریبا همه ی ما به دنبال یک ساختار برای زندگی هستیم. و از قضا این دوست و تقریبا همه ی ما به دنبال شناخت واقعیت هستیم.
اما واقعیت چیست؟
چه ساختاری میتوان در زندگی داشت؟
واقعیت از شناخت حاصل میشود. شناخت خود و شناخت بیرون. سابجکت و آبجکت.
ابتدا باید خود را بشناسیم. واقعیت خودمان را بدانیم و بعد میتوانیم دیگری را بشناسیم.
برای شناخت باید مشاهده کرد. مشاهدۀ دقیق و علمی. مشاهده هم از راه نگاه به درون و یا مراقبه بدست می آید.
پس قدم اول شناخت خود است.
خوشبختانه در تمدن های کهن آسیا یوگی ها و عرفا چنین شناخت هایی را انجام داده اند و مسیر را برای ما هموار کرده اند. فقط کافیست آموزه های آنها را با تجربیات خودمان تطابق بدهیم.
از نظر یوگا ما انسانها پنج لایه یا بدن داریم.
۱- بدن غذایی
آنامایا کوشا (annamaya kosha): بدن فیزیکی
۲- بدن انرژیتیکی
پرانامایا کوشا (pranamaya kosha): بدن انرژی حیاتی
۳- بدن روانی
مانومایا کوشا (manomaya kosha): بدن ذهنی
۴- بدن آگاهی
ویجیانامایا کوشا (vijnanamaya kosha): بدن خرد
۵- بدن الوهیتی
آناندامایا کوشا (anandamaya kosha): بدن سعادت
وقتی این پنج بدن دارای ساختار درست و سالمی باشند ما به سعادت میرسیم.
معمولا اما در همان سه بدن اولیه ما دچار مشکلات هستیم.
اما سوال دوم این که چه ساختاری باید در زندگی داشت؟
با شناخت دقیق خودمان ساختار هم خود به خود درست میشود و شکل میگیرد.
یعنی وقتی بدن غذایی ما با تغذیه و ورزش درست باشد بدن انرژتیکی ما هم شاداب و سرزنده خواهد بود و بدن روانی و ذهنی ما هم مرتب و ساختار مند میشود.
شاخه های هشت گانه ی یوگا که بیشتر آنها مثلا دیانا یا مراقبه برای ساختار مند کردن بدن روانی است و آسانا ها که برای ساختار مند کردن بدن فیزیکی است کمک میکند که ساختار درستی به تمام لایه های خودمان بدهیم.
مسیر یوگا مسیر کاملی برای رسیدن به الوهیت و شکوفا شدن تمام جنبه های مادی و معنوی زندگی است.
هر عدم تعادلی چه در بدن وچه در ذهن باعث سردرگمی و خارج شدن از تعادل میشود و ساختار و شناخت واقعیت را در ما از بین میبرد.
پس راه حل کوتاه برای رسیدن به شناخت و پیدا کردن ساختار درست، باز هم پیگیری مسیر کهن یوگاست.
نظرات