فلسفۀ وجود

زمان خواندن 2 دقیقه ***

 فلسفۀ وجود

***


مدتی است می‌خواهم در مورد وجود بنویسم. فلسفۀ وجود. شاید هم درک بدیهیِ وجود!


«وجود» چیزی ساده ولی نانوشتنی است. 

من می‌دانم که وجود دارم. 

تو هم احتمالاً می‌دانی که وجود داری. 

احتمالا یک مورچه یا یک پرنده هم می‌داند که وجود دارد. 


در مورد وجود داشتن خودم مطمئن هستم ولی در مورد دیگری نه!

تنها چیزی که می‌توان یقین کرد، همین وجود است!


من هستم! 

همین! 

انگار یک وجودی، بودن خودش را پخش کرده. 

یکی در من هست. 

احتمالا یکی در تو و یکی در مورچه ها و پرنده ها و غیره هم هست. 

آن یکی همان خداست!


بودن، تنها چیزی است که نمیتوان به آن شک کرد! 

می‌توان به خواب یا بیداری شک کرد. 

می‌توان به دیگری شک کرد. 

می‌توان به کلمه، به ذهن شک کرد. 

می‌توان اصلا به شک هم شک کرد! 


اما به بودن نه! 

بودن، تنها چیزِ قطعیِ موجود است. 

من هستم! 

همین! 

ساده و کامل. 


این بودن را اگر تعمیم بدهی می‌رسی به چیزی به نام وجودِ کل! 

یا همان خدا. 

چیزی که همواره هست. 


من هستمی که من درک می‌کنم در واقع همان درک خداست. 

من هستم. خدا هم هست. 

این دو هست، جدا نیستند. یعنی هست من همان هست خداست. 

من و خدا، دو موجودیت جدا نیست! 

پس من خدا هستم و خدا من هست! 


سخن حلاج به همین سادگی بود! 

ما همه حلاج هستیم. 


حلاج فهمید که هست. و این هستیِ او جدای از هست مطلق نیست. یعنی همان خدا! 

دیگران سعی کردند او را نیست کنند. 

دیگران بدن بودند! 

حلاج اما وجودِ واقعی بود. 

این طور شد که بعد از چند صد سال، آن بدنها از بین رفتند ولی حلاج هنوز هست! 


بودنِ من فرای بودنِ بدنِ من است! 

بودن من قبل و بعد از بدنِ من هم هست. 

پس من بدن نیستم! ‌به همین سادگی! 


من قبل از تولد، هستم! 

در خواب، هستم! 

در بیداری، هستم! 

بعد از مرگ هم، هستم! 


این فریاد خداوند است. بلند و صریح و واضح! 

این فریاد، ازلی و ابدی است. 


من بودم، هستم، و خواهم بود! 

من هستم! بدون زمان! 

من هستم! درون لحظه!

من هستم! بدون مکان!

من هستم! بدون بدن!


این فلسفۀ پیچیدۀ اگزیستانسیال نیست. 

این ساده ترین درکِ موجود است. 

درک وجود! 


شاید حتی سواد نداشته باشم! شاید کلمه ندانم! شاید خواندن و نوشتن ندانم. 

اما می‌دانم که هستم. 

همین دانستن کافی است. 

به اندازۀ تمام فلسفه‌ها کافیست. 

به اندازۀ تمام خودشناسی ها کافیست. 

به اندازه تمام دین ها و ایسم ها کافیست. 


من هستم. پس خدا هست. 

من و خدا یکی هستیم! 

که یکی هست و هیچ نیست جز او! 

وحده لا الاه الا هو! 


یکی بود! یکی نبود! 

غیر از خدا هیچ کس نبود! 


همین کافیست. 

من هستم! 

تمام! 



نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

دردِ خودپرستی

بچه دار بشویم یا نه؟

آنیچا! ... این نیز بگذرد!

نقشۀ گنج

ذهنِ بیش فعال

شکم، چشم، دل و ذهنِ سیر!

فیلم معنویِ Inside out

به خدا اعتقاد داری؟

برای تارا- آینده!

اگر خواستید بگو بیام