تناقضات معنوی -٣

زمان خواندن 2 دقیقه ***

 تناقضات معنوی -٣

***


صداقت با خودم، اصل اساسی این نوشته‌هاست. این نوشته‌ها مسیر درونی من را ثبت کرده. هزار و اندی نوشته در بیش از ده بیست سال. اکثر آن‌ها برای دو سه سال بعد از جدایی و همزمان با ورود من به دنیای درونی نوشته شدند. 


اولین داستان این است که حالت و وضعیت اتصال یا حضور، دائمی نیست. 

سرور و حضور مراقبه در زمانهایی از بین می‌رود. 

در زمانهایی ذهن غالب می‌شود. 

در زمانهایی مادیات بر معنویات غلبه می‌کند. 


دنیای مدرن -بخصوص دنیای غرب که ساخته و پرداختۀ ذهن است- محل جولان ایگوها یا شخصیتهای ساختۀ ذهن است. 


ماندن در وضعیت مراقبه گون باعث می‌شود به مرور شخصیت و ایگوی آدم کمرنگ شود و فرد به مرور از جامعه دور می‌افتد. 

افراد یا در آشرام ها جمع می‌شوند یا تبدیل به مانک می‌شوند. 


نداشتن ایگو با زندگی اجتماعی قطعاً مخالف است. کسانی مثل من که همزمان با زندگی در جامعه وارد مسیرهای معنوی می‌شوند باید به صورت مدام ذهنمان را برنامه‌ریزی کنیم. 

اینطور می‌شود که مثلاً من به مدت شش ماه کل زندگی ام را وقف گوش دادن به سادگورو می‌کنم. 

یا به مدت چند سال هر روز اکهارت گوش می‌دهم. کتاب‌های اکهارت را صدها بار گوش می‌دهم. 

و تمام این کارها برای نگه داشتن ساختار معنوی ذهن است. 


به عبارتی مسیر معنوی شبیه اعتیاد است. یک بار که مثلاً تریاک یا هروئین را بکشی باید تا آخر عمر آن را مصرف کنی واگر نه دچار رنج زیادی می‌شوی. 


مسیر معنوی هم همینطور است. باید هر روز مراقبه کنی و حرف‌های استاد یا گورو را تکرار کنی. اگر نکنی از قبل هم بدتر می‌شوی. از اینجا رانده و از آنجا مانده می‌شوی. 

به عبارتی خسرالدنیا والاخرة می‌شوی. 

نه دنیا را بدست میآوری و نه معنویت را. 


من خودم در نوشته‌هایی سعی کردم بین این دو صلح بوجود بیاورم. بین مادیات و معنویات یگانگی پیدا کنم اما واقعیت این است که در بسیاری از جاها این دو مخالفند. 

مثل این نوشتۀ تقدس ماده در معنویت که در آن یکی بودن مادیات و معنویات را نوشته‌ام. 

https://www.unwritable.net/2023/08/blog-post_9.html


معنویت، نخواستن و رضایت را یادت می‌دهد. 

زندگی مادی، خواستن و بدست آوردن بیشتر را می‌طلبد. 


معنویت، کمرنگ کردن شخصیت و ایگو را طلب می‌کند. 

زندگی مادی غرق شدن در نقش اجتماعی را می‌طلبد. 


معنویت، ذهن را از برنامه و شرطی سازی رها می‌کند. 

جامعه پر از قانون و برنامه و شرطی شدگی های مختلف است. 


به هرحال من با ثبت کردن و نوشتن این ها و سرنوشتی که دچارش شدم و خواهم شد مثالی از دنبال کردن بعضی مسیرهای معنوی خواهم بود. 


آیندگان احتمالا قضاوت خواهند کرد که آیا من سعادتمند شدم یا گمراه. اگر چه در زندگی معنوی آنقدر فردگرایی بالا می‌رود که قضاوت دیگری اصلا مهم نیست! 






نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

دردِ خودپرستی

به خدا اعتقاد داری؟

ذهنِ بیش فعال

نقشۀ گنج

شکم، چشم، دل و ذهنِ سیر!

فیلم معنویِ Inside out

روزۀ واجبِ ذهن!

رزومۀ واقعی من

بچه دار بشویم یا نه؟

من هستم، پس خدا هست!