اهل کدام قبیلهای؟
اهل کدام قبیلهای؟
***
کارِ ذهن جدا کردن است. کار ذهن ساختن مرز است. ساختن گروه و قبیله.
همین ذهن، مدتی پیش ما را هم از هم جدا کرد. همان قبیلهای که نامش را خانوادۀ کوچک گذاشته بودم هم تقسیم شد.
از یک قبیله، دو قبیله درست شد.
قبیلۀ من و قبیلۀ دیگری.
قبیلۀ ایگرگ و قبیلۀ اکس.
حالا دوستان و آشنایان که ذهن قبیلهای دارند، ماندهاند با یک سوال!
میخواهند تکلیف خودشان را بدانند.
میخواهند بدانند اهل کدام قبیله اند.
میخواهند بدانند باید با کدام قبیله دوست باشند و با کدام دشمن!
آنهایی که صادق تر هستند از خودم میپرسند. بعضیها میگویند گیج شده ایم.
بعضیها مخفیانه با آن قبیله قرار میگذارند و مطمئن میشوند که این قبیله متوجه نشود!
خلاصه این بازی ذهنیِ قبیله بازی سرِ درازی دارد.
بعضی ها جنگ قبیله ها را به فضای اینترنت می آورند.
قبیلۀ مقابل را ریموو و آنفالو و آنفرند میکنند. برای قبیلۀ مقابل کامنت ناشناس میگذارند.
جنگ قبیلهای به جنگ سایبری تبدیل میشود!
اینجا یک بار برای همیشه خیال دوستان را راحت کنم. نگران نباشید! به قلبتان رجوع کنید! نیازی به پنهان کاری نیست! نیازی به سیاست ورزی نیست!
من شاید از ندیدن بعضی دوستان دلم تنگ بشود یا برای لحظاتی احساس تنهایی کنم ولی این مسولیتش با خودم است.
شما نگران نباشید.
من متعلق به قبیلۀ یک نفره ای هستم که به اندازۀ کل آدمها بزرگ است!
تقریباً همۀ آدمها برای من برابرند.
چون ذهن را که کمرنگ کنی دیگر کمتر مرز بندی میکند. کمتر قبیله سازی میکند.
من با آگاهی کامل، قبیلۀ خانواده را رها کردم. چون به قبیلۀ کل انسانها پیوستم!
وقتی از ذهن رها بشوی از ترس هم رها میشوی. از نیاز به گروه و قبیله هم تا حد زیادی رها میشوی.
وقتی مرز ها کمرنگ شود جنگ ها هم کمرنگ میشود.
وقتی بزرگ بشوی قبیلۀ تو هم بزرگ میشود. قبیلۀ تو دیگر حتی در مرزهای ذهنی و جغرافیایی نمیگنجد.
تو نامحدود میشوی.
تو جهانشمول میشوی.
درست مثل خدا!
تو عضو قبیلۀ عشقی.
قبیلۀ وجود.
قبیلۀ نانوشتنی!
***
مستور و مست هر دو چو از یک قبیلهاند
ما دل به عشوهٔ که دهیم اختیار چیست؟
نظرات