دوراهیِ زندگی
دوراهیِ زندگی
***
در طول زندگی گاهی دوراهی هایی احساس میشود. یعنی فکر میکنیم که میتوانیم انتخاب کنیم. البته خود این انتخاب چه از نظر فلاسفه و چه از نظر عرفا، مورد شک قرار دارد.
خیلی از فلاسفه و بعضی عرفا مثل حافظ، قائل به بی اراده بودن ما در مسیر آگاهی هستند. در قرآن هم آیاتی شبیه «فَيُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاءُ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ» در واقع به همین موضوع تأکید میکند.
برگردیم به جوامع انسانی. جوامع انسانی در گذشته معمولاً دو راه مشخص و واضح برای مردمان داشتند.
- اولی راه آدمهای معمولی بود که ازدواج و کار و بچه دار شدن را انتخاب میکردند.
- دومی راه معنوی یا برهماچاری بود و کسانی در مدارس مذهبی یا صومعه ها، مسیر معنوی و اجتناب از ازدواج و کار را انتخاب میکردند.
در کشورهای کهن آسیایی و در فرهنگ های آنها تا همین امروز هم، مسیر دوم کاملاً عادی و شناخته شده است.
البته با گسترش غرب گرایی و غلبۀ اقتصاد بر امور دیگر، مسیر دوم عملاً محو شده و حتی به ذهن کسی هم نمیآید.
مثلاً برای من که بیشترین علاقه را به فلسفه ی ادیان و فیزیک داشتم کسی در دوران جوانی راه دوم را پیشنهاد نمیکرد و من هم به عنوان یک جوان هیچ راهی غیر از ازدواج و وارد شدن به چرخۀ اقتصادی را متصور نبودم.
معنویت تا همین چند سال پیش، جدی و واقعی بود.
https://www.unwritable.net/search?q=معنویت&m=1
باگسترش مادی گرایی غربی و بالطبع غلبۀ اقتصاد بر تمام زندگی، اصلِ معنویت و مسیر معنوی به کل انکار شد و افرادی که تمایل به مسیر معنوی داشتند تنبل و انگل و بی مسئولیت و غیره نامگذاری شدند.
نادیده گرفتن معنویت هم در جوامع به صورت بیماریهای روانی و مصرف قرص ها و مواد شیمیایی و روان گردان های مختلف شبیه الکل و غیره خودش را نشان میدهد.
این مسأله تا کجا پیش برود معلوم نیست، ولی اقتصاد گرایی افراطی ممکن است که حتی به نابودی کل بشر بیانجامد.
چون کاهش انسان به ماده و پول، نتایجی دارد، مثل اقتصادی شدن جنگ و کاهش انسان به پول و عدد، که منجر به گسترش جنگهای اتمی و نابودی محیط زیست و غیره میشود.
https://www.unwritable.net/2024/07/blog-post_53.html
در فرهنگ یوگا و جوامع سنتیِ تمدنهای کهن، راه حلی میانه برای این موضوع پیدا شده بود و آن این بود که بین ٢۴ تا ۴٨ سالگی فرد به انتخاب خودش و راهنماییِ استاد به فعالیت اقتصادی و فرزند آوری و خانواده میپرداخت و بعد از ۴٨ سالگی آنچه از نظر مادی اندوخته بود به فرزندان میداد و خودش مسیر معنوی را در پیش میگرفت. یعنی خانه و ثروت خودش را به فرزندان میداد و تنها و معمولاً پیاده به سفر معنوی میپرداخت و مثلاً به واراناسی یا مکه و غیره میرفت و در این مسیر یا می مُرد یا به پیر روشن ضمیری تبدیل میشد.
یعنی درست زمانی که بچهها به سن ٢۴ سالگی میرسیدند، والدین خانه و زمین و زندگی مادی را تحویل آنها میدادند و این چرخههای ٢۴ ساله ادامه پیدا میکرد.
Life stages in yogic system (Varnashrama Dharma)
0-12 play no information or purpose
12-24 discipline and education
24-48 family
48-60 spiritual
60- marry and live peacefully
مراحل زندگی در فرهنگ کهن یوگا (وارناشراما دارما)
- ٠ تا ١٢ سالگی
مطلقا هیچ آموزش ذهنی داده نمیشود و تاکید فقط رشد بدنی است. بازی کردن و خوردن و خوابیدن تنها کار برای کودکان است.
- ١٢ تا ٢۴ سالگی
ورود به مدارس معنوی و یادگیری یوگا و نظم و آموزش تحت نظر استاد معنوی
- ٢۴ تا ۴٨ سالگی
پرداختن به کار و اقتصاد و فرزند آوری در صورت انتخاب شخصی
- ۴٨ تا ۶٠
جدا شدن زن و شوهر و پرداختن به امور معنوی و درونی
- ۶٠ تا آخر عمر
زندگی آرام و معنوی در صلح و پیوستن دوباره به زندگی مشترک و رفتن به انزوای اجتماعی
در ویدیوی زیر سادگورو این موضوع را توضیح میدهد
https://youtu.be/vmEnwU4vPT4?si=u4zH3lVZz1BRVXP9
حالا برگردیم به زندگی من!
من هم از شش سالگی و فرزندم تارا از یک سالگی وارد سیستم اقتصادی جامعه شدیم. در کانادا چون مادرها بعد از یک سال باید به کار اقتصادی بازگردند فرزندان از یکسالگی به مهد کودک سپرده میشوند که آنها هم سازمانی اقتصادی اند.
برای من هم، مسیر معنوی غیر از آموزشهای خشک اسلامی و کتابهای عرفانی اوشو، چیزی ناشناخته بود.
به خاطر سردرگمی و مهاجرت، با تأخیر زیادی در حدود ٣٩ سالگی تارا فرزندم به دنیا آمد و در ۴٢ سالگی وارد مسیر معنوی و درونی شدم. اختلاف خانوادگی جرقۀ آن و ویپاسانا و یوگا، درگاههای ورود من به مسیر معنوی بود.
حالا این دوراهی ظاهری در ۴۵ سالگی برای من بوجود آمده. این طور که همسرم مستقل شده و من هم در حال وارد شدن بیشتر به مسیر معنوی هستم.
برگردیم به پاراگراف اول، این که چقدر من در این مسیر انتخاب داشتهام، کاملاً حتی برای خودم هم مشخص نیست.
ولی این انتخاب هر چه باشد من مسیر تسلیم و توکل و «آگاهی در لحظه» را انتخاب کردهام.
چه برای دیگران make sense بکند یا نه!
میدانم برای اکثر افراد ساکن جوامع مدرن، اصلا چیزی به نام مسیر معنوی موضوعیت ندارد و آنها قضاوتهایی مبنی بر برنامهریزی ذهنِ جمعیِ جامعۀ مدرن میکنند.
در جوامع مبتنی بر اقتصاد، انسان بر اساس سود اقتصادی تعریف میشود. بچه ها از یکسالگی وارد کارخانه های تولید کارمند و کارگر و مدیر و متخصص میشوند و تا حدود ۶۵ سالگی و گاهی ٨۵ سالگی چرخدنده ای از ماشین اقتصادی هستند و بعد هم به بیزینس های دیگری مثل بیمارستان ها و سیستم پزشکی و دارویی و خانههای سالمندان و غیره تحویل داده میشوند و حتی کفن و دفن هم صرفاً یک ترنزکشن یا معاملۀ اقتصادی است.
همین نوشتن ها هم بدون در نظر گرفتن پارادایم اقتصادی نوشته میشوند که خودش سر دراز دارد.
موضوعات نوشتن، یوگا، کار و اقتصاد را در نانوشتنی
در صورت علاقمندی دنبال کنید.
فعلاً
https://www.unwritable.net/search/label/نوشتن?m=1
https://www.unwritable.net/search/label/کار?m=1
https://www.unwritable.net/search/label/اقتصاد?m=1
نظرات