روابط منطقی یا احساسی
روابط منطقی یا احساسی
***
قدیم ها یک ایده در مورد دفترچه کانتکت های موبایل داشتم.
https://www.unwritable.net/2024/08/blog-post_18.html
جدای از آن، ایده ای برای خودم داشتم برای نظم دادن به روابطم.
طبق یک تحقیق، بیشترین تعداد آدمی که ذهن ما گنجایش دارد که به خاطر بیاورد حدود ۱۵۰ نفر است. بیشتر از آن ارتباط واقعی برقرار نمیشود یعنی ذهن ما گنجایش ندارد.
حال من سعی داشتم این ۱۵۰ نفر را که قبیله ی من حساب میشدند را تعیین کنم.
درون قبیله هم طبقه بندی هایی کرده بودم با این تفصیل.
۵ نفر اول که هر روز باید با آنها در تماس باشم.
نفرات ۵ تا ۱۵ که هر هفته باید با آنها در تماس باشم.
نفرات ۱۵ تا ۵۰ که باید ماهی یک بار با آنها در تماس باشم.
و ۵۰ تا ۱۵۰ که باید سالی یک بار با آنها در تماس باشم.
تماس هم شامل مکالمه ی تلفنی یا حضوری بود. یا حداقل یک احوال پرسی و خبر داشتن از حال هم از طریق پیغام و غیره.
خلاصه کم کم داشتم این لیست را تکمیل میکردم که فهمیدم به این سادگی ها هم نیست.
روابط درست مثل زندگی مدام در حال تغییر و تحول است.
کسی که شریک من بود و بین ۵ نفر اول فردا میتواند از این گروه خارج شود.
یا کسی که حتی جزو ۱۵۰ نفر نیست ممکن است به سرعت یک روزه به حلقه ی ارتباطی نزدیک شود.
خلاصه فهمیدم که ایجاد روابط بر اساس ذهن و حساب و کتاب غیر ممکن است.
اولویت بندی های ذهن تقریبا بی اساس است.
با یک دوستی که فقط میگویم و میخندم خیلی بیشتر شاید رابطه داشته باشم تا با یک عضو خانواده.
روابط هیچ قانونی ندارد و کاملا دلی است. کاملا احساسی است.
کلا از آدمهایی که روابطشان بر اساس حساب و کتاب و منطق است بیزارم.
البته با گسترش ذهن این موضوع هر روز بیشتر و بیشتر میشود.
خلاصه این هم یادآوری بود از دورانی که سعی داشتم همه چیز را مرتب و منطقی کنم.
آن دوران گذشت.
حالا میفهمم ما چیزی هستیم به نام روح یا آگاهی که در عالمی غیر مادی و منطقی شاید با هم ارتباط داشته باشیم.
تعیین سطح آدمها فقط به میزان نزدیکی آنها به آگاهی و توجه آنها به آگاهی درونی شان است و حتی خانواده و ژن تاثیری ندارد.
نظرات