تنها کارِ من
تنها کارِ من
***
تنها کارِ من، آگاه ماندن است!
بصورت کاملاً رادیکال و افراطی. کاملاً قطعی!
بله شکی ندارم. آگاه ماندن مهمترین کار من است.
حتی اگر شک کنم، باز هم آگاه ماندن به شک، میشود کار من.
پس آگاه ماندن، همواره برتر و مهمتر است.
آگاه ماندن موقعِ نوشتن این کلمات.
حتی آگاه ماندن موقع مرگ! بالاتر از مرگ که نیست! حتی آگاه ماندن در آن زمان!
آگاه ماندن به ذهن.
ذهنی که مدام به آینده میرود.
آگاه ماندن به ذهنی که زمان را هر لحظه میسازد.
آگاه ماندن به ذهنی که مدام در حال مقایسه است.
مدام در حال قضاوت است.
مدام سبک سنگین میکند. درست و غلط میکند.
اول خودم را بعد دیگری را بعد کل جهان را.
باید به آن آگاه باشم.
حتی موقع غذا خوردن. حتی موقع هم آغوشی.
در تنهایی یا در جمع!
در حال بد یا خوب!
در اینترنت یا آفلاین!
همواره و همواره.
آگاه ماندن به لحظه.
این همان اتصال به خداست.
خدایی که به همه چیز آگاه است. به اتم ها و مولکولها و سیارات و کهکشان ها.
من با آگاه ماندن، به خدای آگاه نزدیک میشوم.
آگاه ماندن از احساسات.
مثلاً حس عجله موقع نوشتن.
حس سرزنش. حس تنهایی. حس دوری. حس ترس.
مثلاً حس لذت. حس شادی. حس کنجکاوی. حس خلاقیت.
آگاه ماندن از نفس ها. آگاه ماندن از بدن. از عطش بدن. از عطش سکس.
آگاه ماندن از عطش ذهن. از عطش خواستن. از عطش وجود داشتن!
نظرات