کون گشاد

زمان خواندن 1 دقیقه ***

 کون گشاد

***


با دوستی صحبت می‌کردم. دوستی قدیمی که از قضا خیلی هم باهوش بوده و کارهای مختلفی انجام داده. در گفتگوها مدام داستانی از گذشته را بازآفرینی می‌کرد و خودش را قربانی گذشته می‌دانست. مثل اکثر آدم‌ها. 

چون مراقبه را کنار گذاشته بود این فرآیندِ ذهن خودش را نمی‌دید. 

بدتر از آن، خودش را به شدت قضاوت می‌کرد. به خودش می‌گفت تنبل و کون گشاد. 

خدا می‌داند در گفتگوهای درونی اش چقدر این صفت و چیزهای بیشتری به خودش نسبت می‌دهد. 

و وقتی این کار را تکرار کنی بعد از مدتی چاره‌ای جز خاموش کردن ذهن با قرص و دارو یا حتی خودکشی نداری. 


اگر ذهن را بدون مشاهده رها کنی شروع به سرزنش و قضاوت می‌کند. سرزنش و قضاوتِ خدا، جهان، دیگران و خودت. 

کون گشاد، تنبل، بدرد نخور، بی خاصیت و غیره. 


و تمام اینها زیرمجموعه‌ای از یک فکر است،

این فکر که تو کافی نیستی! 

و خود این، زیرمجموعۀ ناآگاهی به این سوال است که،

من کیستم!


اگر بدانی که هستی، تمام این مشکلات حل می‌شوند. 

در یک لحظه! تمام قضاوت ها فرو می‌ریزند. 


فهمیدن جوابِ «من کیستم» هم فقط یک راه دارد. 

مراقبه و توجه. 


اینجاست که تو از گفتگوهای ذهن جدا می‌شوی. 

تو می‌شوی آگاهی پشت این گفتگوها و قضاوت ها و صفت ها. 


تو می‌شوی رشته‌ای از آگاهی خدا! 



نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

خبر انتقال به سایت جدید

تخیلی برای دنیا

هم هویت شدگی باذهن

خواب ذهن و بیداری معنوی

جرقۀ خشم و شهوت

مهمترین روز و مهمترین کار

ترس از تنهایی و مرگ

درد زایمان و تماس همزمان

در جستجوی سلامتی - مراسم غذا

به خدا اعتقاد داری؟