تمرین دوستِ قدیمی
تمرین آدمِ قدیمی
***
قبلاً در مورد تمرینِ برخورد با آدمهای جدید نوشته بودم.
https://www.unwritable.net/2024/04/blog-post_3.html
حالا تمرین با آدمهای قدیمی رو با هم ببینیم.
یا به عبارتی تمرین با دوستان قدیمی.
ماجرا از این قرار است که با چند دوست قدیمی امروز قرار دارم. شاید دوستی هایی خیلی پررنگ در ده یا بیست سال پیش که با مهاجرت و اتفاقات و غیره، کمرنگ شده باشد. حالا دوباره بعد از چندین سال ملاقات میکنیم.
کل روابط ما در این چند سال بعد از دوری فیزیکی به یکی دو تا مکالمۀ تلفنی و چند تا لایک و مسیج اینترنتی خلاصه شده.
حالا امروز پی بردم همانطور که دیدن آدمهای جدید میتواند یک مراقبۀ خوب باشد دیدن آدمهای قدیمی حتی شاید مراقبهای قوی تر باشد.
از نظر اکهارت، برخورد با آدمهایی که گذشتۀ طولانی با شما دارند یا کارمای مشترک دارند، مثل خانواده، همیشه سخت تر و چالش برانگیز تر است.
اما داستان چیست؟
ببینید ما یک انرژی در حال تغییر هستیم. شخصیت و بدن ما مدام در طول زندگی در حال تغییر است.
بعضی روابط در زمانهایی شکل میگیرد و دوباره از بین میرود. این روابط نتیجۀ همان تمایلاتِ شخصیتی و ذهنی ماست. شاید هم ریشه دار تر.
ولی بسیاری از روابط براساس کارما و ذهن ماست.
خلاصه داستان اینکه ما آیینه های یکدیگر هستیم. همدیگر را در یکدیگر میبینیم.
اگر از کسی خوشمان میآید و نزدیک میشویم یا از کسی بدمان میآید و از او دور میشویم هر دو چیزهای ارزشمندی برای آموختن دارد.
آموختن آنچه در درون و ذهن ما میگذرد.
وقتی در لحظه زندگی کنی، حافظه برای تو اصالت ندارد. یعنی روابطی که بر مبنای حافظه باشد عملاً وجود ندارد. شخصی که در نزدیکی تو نیست عملاً تو با او ارتباطی نداری. تو با چیزی که ساختۀ ذهن تو از اوست، رابطه داری.
و ذهن مدام در حال کار است و مدام شخصیت هایی ذهنی از آدمهای قدیمی برایت میسازد.
حالا تمرین چیست؟
تمرین این است که وقتی با آدمی قدیمی برخورد میکنی، ذهن و حافظه را کنار بگذاری.
جالب اینجاست که همین دوستان کسانی بودند که به من میگفتند حافظۀ تو شبیه ماهی است.
حالا اتفاقاً با آگاهی، خودم را ماهی میکنم. یعنی با آگاهی، آن حافظه ای که از آنها ساخته بودم را پاک میکنم و سعی میکنم با چند آدم جدید ارتباط بگیرم.
ارتباط غیر ذهنی و در لحظه.
این کار اصلا آسان نیست. چون ذهن با سرعت برق به گذشته میرود و شخصیتی را که ساخته برای تو و او بالا میآورد. ذهن سعی میکند همان مکانیزم های ده سال پیش را دوباره زنده کند.
مثلاً ذهن من را یاد قهرها و آشتی های ده بیست سال پیش میاندازد.
ذهن سعی میکند قضاوتی سطحی از شخصیت آن دوست قدیمی بسازد تا با انرژی لحظهای او مواجه نشود.
ذهن یک سری برچسب ها و قضاوت ها و نتیجهگیری هایی را برای آدمهای قدیمی درست میکند و ارتباط ذهنی تو در صورت تسلط ذهن، فقط با همان شخصیت ذهنی است نه با وجود اصلی آن انسان.
وجود اصلی هر انسانی آگاهی درلحظۀ اوست. نه کانستراکت ذهنیِ قدیمیِ تو.
خلاصه اینکه، دیدن دوباره ی خودت بعد از سالها در یک آیینۀ قدیمی هم هیجان انگیز است.
نظرات