روانشناسی و مراقبه
روانشناسی و مراقبه
***
امروز یک مقاله خواندم در مورد مضرات مراقبه. در این مقاله از قول یک روانشناس و تحقیقات صورت گرفته نوشته بود که مراقبه ضررهایی هم دارد. یکی از آن ضررها این بود که مراقبه کننده دچار توهم میشود.
https://www.sciencealert.com/meditation-and-mindfulness-have-a-dark-side-that-we-dont-talk-about
اصل مقاله اینجا و در این لینک هست.
تعداد زیادی هم اسامی مختلف بیماری را نام برده که درصدی از مراقبه کنندگان دچارش میشوند.
اینجا هدفم رد کردن مقاله بالا نیست. شاید حتی درست هم باشد. در نوشتههای «ذهن درمان ذهن نیست» و «به مراقبه اعتقاد ندارم» مقداری توضیح دادهام.
اما راستش را بخواهید تا حدودی هم درست است. در فیلم ماتریکس ۴ آخرین و سخت ترین مانع که قهرمان داستان در مراقبه هایش با او باید میجنگید یک روانشناس بود!
روانشناس ها، آخوندهای دنیای مدرن هستند.
آنها سعی دارند توسط ذهن افراد را کنترل کنند و به فرم استاندارد جامعه در بیاورند. البته شاید خیلی هایشان نیت خیر داشته باشند و به افراد زیادی هم کمک کنند. اما اصل داستان این است که روانشناسی که خودش شادی واقعی را نیافته نمیتواند شادی را به دیگران بدهد.
ببینید خیلی روراست بگویم، در مراقبه به ذهن، توجه میکنیم. یعنی ذهن به سمت خودش میپیچد. خودش را مشاهده میکند.
این اتفاقی شگفت انگیز است.
شاید هم باعث دیوانگی ذهن بشود.
همزمان با مراقبه باید ایگو هم کمرنگ شود.
مرز مراقبه کنندگان و دیوانگان خیلی باریک است.
با مراقبه ذهن قوی تر میشود ولی باید یاد بگیری به ذهن توجه نکنی! ولی همزمان با ذهن مجبوری زندگی کنی!
اینجا شبیه برزخ است. یعنی بین زندگی و مرگ!
یعنی ذهن داری، ذهن قوی ای هم داری، اما از آن پیروی نمیکنی.
یک تناقض آشکار بزرگ!
همان تناقض بزرگ زندگی، این که میدانی در حال مردن هستی ولی باز هم باید با شادی و سرور زندگی کنی!
یعنی هم مرگ را فراموش نکنی و هم فراموش کنی!
همزمان دو کار متناقض!
نظرات