پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئیه, ۲۰۲۴

اعلامیۀ ترحیم

تصویر
زمان خواندن 5 دقیقه ***   اعلامیۀ ترحیم *** هر چند روزی یک بار، اگر در جامعه باشی یک اعلامیه به دستت می‌رسد با این مضمونی شبیه این: انا لله و انا الیه راجعون 'یک شعر' با نهایت تأسف و تأثر درگذشت ...ی مهربان و دلسوز ... را به اطلاع دوستان و آشنایان و بستگان محترم می‌رساند.  مراسم تشییع آن مرحوم روز فلان در فلان جا برگزار می‌گردد.  حضور شما سروران گرامی و قرائت فاتحه موجب شادی روح آن مرحوم و تسلی خاطر بازماندگان خواهد شد.  از طرف خانوادۀ فلانی و سایر دوستان و بستگان و آشنایان یک بار قسمت من شد که واقعاً اعلامیه درست کنم آن هم برای دوست صمیمی و عزیزم شاهرخ بود.  https://www.unwritable.net/2021/04/blog-post_97.html اما بنده مثلاً نویسنده ام!  یکی از موضوعات مورد علاقه نانوشتنی هم، مرگ است!  مگر نه اینکه سنگ قبر حافظ و سهراب را شعرهایشان زینت داده پس شاید بد نباشد مطلبی بنویسم.  مرگ موضوع خوبی است!  شاید روزی به درد بازماندگان بخورد! بازماندگانی که دنبال مطلب میگردند تا در اعلامیه و سنگ قبر چیزی بنویسند!  بالاخره خشک و خالی که نمی‌شود!...

گناهِ مکتوبِ دادگاه

تصویر
زمان خواندن 4 دقیقه ***   گناهِ مکتوبِ دادگاه *** دیروز گذرم به دادگاه خورد. از صبح تا غروب در صندلی‌های دادگاه های علنی نشستم.  وقتی مشاهده را روی خودت تمرین کنی، از داستانهای ذهنی خودت که شروع کنی، تو تبدیل به یک مشاهده گر می‌شوی.  و من دیروز مشاهده گر بودم.  فیلمی ترسناک و تراژیک بود.  آدمها هر یک با داستانی ذهنی وارد می‌شدند. تقریباً هیچ کس را نمی‌توانستی پیدا کنی که درگیر داستانی ذهنی نباشد.  تعدادی بودند که نامشان را قاضی گذاشته بودند. صندلی شان کمی بالاتر بود تا برتری خود را ثابت کنند. احترامی مصنوعی، مثل احترام شیعیان به قبور متبرکه را طراحی کرده بودند.  مثل کلاسهای مدرسه در ایران با ورود قاضی یک نفر با گفتن یک ورد برپا می‌داد و همه مجبور بودند بلند شوند و بنشینند. نه از روی حس احترام قلبی، بلکه از روی برنامه ریزی و اجبار.  موقع بیرون رفتن به رسمی که فقط در بقاع متبرکه مسلمانان دیده بودم آدم ها دنده عقب و بدون پشت کردن به قاضی بیرون می‌رفتند. نه از روی احترام قلبی، بلکه کاملاً مکانیکی و اجباری.  گروهی معمولاً با کت و شلوار و زنه...