عشق چیست؟
عشق چیست؟
***
عشق یعنی دستت بلرزد وقتی میخواهی از عشق بنویسی!
عشق یعنی زبانت بند بیاید!
عشق یعنی بغضی که توی سینه میماند و هر لحظه نزدیک است که بترکد.
عشق را نمیتوان فهمید. باید به تو فهمانده شود.
عشق را نمیتوان تعریف کرد. باید کسی به تو القایش کند.
عشق یعنی هذیان گویی از دید ذهن!
عشق یعنی انکار ذهن و زمان و جهان و هرچه در آن است!
عشق یعنی وقتی ماه کامل میشود دیوانه شوی!
عشق یعنی کسی نفهمد درون تو چه غوغایی است!
عشق یعنی مثنوی مولوی. یعنی دیوان شمس. یعنی دیوان حافظ. یعنی عطار.
یعنی بیداری. یعنی اشک. یعنی ناتوانی از نوشتن.
عشق نانوشتنی است.
عشق باید خودش جاری شود.
تو باید نیست شوی. باید کناری بروی. مبهوت بمانی.
عشق یعنی بمیری. مثل مولانا که از گذشته مرد. زنده شد.
عشق یعنی تائو.
عشق یعنی خدا!
پرت و پلا میگویم. ببخشید. از عشق معذورم بدارید. توان گفتن و نوشتن ندارم.
اکهارت اما عشق را خوب گفته.
اکهارت با همان زبان ساده و شگفتانگیز خودش عشق را معنی میکند.
اکهارت میگوید عشق یعنی بفهمی که «ای وای! تو هم همان خدایی هستی که من هستم!»
عشق یعنی بفهمی که «ای وای! تو هم از همان خدایی آمدهای که من از آن آمدهام!»
عشق یعنی همانی که حافظ میگوید. همانی که چین و شکن سلسلهء مویش سر درازی دارد.
هر چه بگویی کم گفتی.
هر چه بگویی خطا گفتی.
یعنی سکوت.
یعنی بگذاری عشق خودش سخن بگوید.
عشق یعنی تنها موجود اصلی.
عشق یعنی وجود.
عشق یعنی سعادت.
عشق یعنی بی زمانی. بی مکانی. بی بدنی.
عشق در رحم زن هست. در سینه های مادر هست. در قلب پدر هست.
عشق همه جا هست.
من چقدر خیره سرم. چقدر نادانم که از عشق مینویسم.
مگر ممکن است؟
عشق خودش حرف میزند. نیازی به حرافی من نیست!
نیازی به قلم فرسایی من نیست.
وقتی حافظ باشد و اکهارت باشد و مولانا باشد و سادگورو باشد و اوشو باشد و تک تک آدمها باشند دیگر من سخنی ندارم.
به چشمان یک کودک نگاه کنید! عشق آنجاست!
به ابرها نگاه کنید.
به قلهء کوه ها نگاه کنید.
به زن نگاه کنید.
چشمهایتان را ببندید!
عشق اینجاست.
عشق جا و مکان ندارد.
عشق فرم ندارد. شکل ندارد. بی شکل است. تمام فرم ها از عشق است.
چهل روز حافظ بخوانید، سر و کلهء عشق پیدایش میشود. روزه بگیرید. سکوت کنید. بی حرکت بمانید. یوگا کنید. حتماً عشق را پیدا میکنید.
عشق پیداست. عیان است.
ما چشمانمان را بستهایم.
ما خوابیم.
خوابی به نام ذهن!
خوابی به نام من!
خوابی به نام زمان و مکان!
بیدار شوی تمام است!
تلاش نکن!
عشق خودش بیدارت میکند.
بدون تلاش.
بیدار شو.
عشق را ببین.
عشق را ببو.
عشق را بشنو.
عشق را حس کن.
عشق را بنوش.
فکر نکن. فکر نکن به عشق!
متفکر عشق را گم میکند.
استدلال نکن.
چرا چرا نکن.
فقط باش.
مبهوت و گیج.
نادان بمان.
ساکت بمان.
عشق بمان.
عشق باش!
نظرات