مراقبۀ دائم
مراقبۀ دائم
***
در یک جایی از مسیر، اگر چند سالی مراقبه کرده باشی، کم کم این حالت به بقیۀ وقت ها هم سرایت میکند. یعنی شاید به طور رسمی در حال مراقبه نباشی، ولی در حال مشاهدهی ذهن هستی.
ذهن هم به صورت مداوم کار خودش را میکند.
ذهن، افکار و احساسات مختلف را تولید میکند. معمولاً این افکار تکراری هستند. و معمولاً شامل قضاوت و پیش بینی و مقایسه و غیره.
این افکار گاهی در مورد دیگران است. گاهی در مورد کارهای دیگران. گاهی در مورد عدم عدالت. گاهی در مورد قضاوتِ کارهای خودت و دیگران.
گاهی شامل ترس است. ترس از آینده.
گاهی شامل حسرت گذشته است.
گاهی در مورد قضاوت خودت است.
گاهی بعضی داستان ها را مدام برایت تکرار میکند.
این افکار معمولاً تکراری و خسته کننده هستند.
معمولاً منفی هستند و تو را از لحظه بیرون میکشند.
این افکار توجه تو را به سمت خودشان میکشند.
اما تو انتخاب میکنی در حالت آگاهی بمانی.
یعنی میدانی این افکار هست. اما واقعی نیست.
واقعیت، فقط همین لحظه است.
واقعیت، فقط همین مشاهده گری است.
یک مشاهدهی مداوم تا زمانی که زنده هستی.
تو تصمیم میگیری که از آنها فرار نکنی.
مثلاً خودت را مشغول اینترنت یا تلویزیون یا حرف زدن یا نوشتن یا اینستاگرام یا خوردن و غیره نکنی.
اگر کاری لازم باشد میکنی ولی بیشتر نه.
مثلاً گاهی مینویسی.
این نوشتن در واقع همان دیدن است، اما آن را با کلمات مینویسی.
شاید این نوع مشاهده به تو یا هر کسی که این را میخواند کمکی بکند.
شاید این نوشتن تو یا دیگری را بیشتر به لحظه بیاورد.
شاید بیشتر آگاه کند.
شاید دری باشد به سوی نانوشتنی.
شاید ذهن را توصیف کند. و با شناخت و توصیف ذهن بیشتر به آن وجود پساذهن پی ببری.
نظرات