ذهنِ مسأله ساز
ذهنِ مسأله ساز
***
کارِ ذهن ساختن و حل کردن مساله است. ذهن، بدون مسأله وجود پیدا نمیکند. مثل قلب که بدون خون کار نمیکند یا ریه ها که بدون هوا کار نمیکنند. ذهن هم باید مسأله داشته باشد تا کار کند.
ذهن با خلق زمان و آینده مسأله درست میکند. گاهی دوراهی ایجاد میکند.
در زمان حال هیچ مسأله ای وجود ندارد.
قطعا ذهن این را نمیپذیرد چون میخواهد زنده بماند. مساله ساختن برای ذهن، حیاتی است.
ذهن با ساختن مسأله میخواهد به آینده بیشتر از حال اهمیت بدهد. در صورتیکه حال مهمتر و حتی در برگیرنده آینده است.
در مراقبه، کارکرد ذهن که برایت آشکار شد مساله های ذهن هم برایت حل میشوند. هرآنچه ذهن میسازد هم برایت بی اهمیت میشوند. اینطوری است که مراقبه درمان تمام مسائل ساختهی ذهن است.
ذهن وقتی مسالهای میسازد معمولاً جواب و راه حل آن را در آینده تصور میکند و به تو میقبولاند که جواب در آینده است. این بزرگترین توهم ذهن است.
گاهی تو با مسأله هایت هویت میگیری و این جای خطرناکی است. اگر با مسأله هایت هویت بگیری همواره مسأله را با خودت حمل میکنی.
این را باید با فاصله گرفتن از ذهن درک کنی. و فقط در مراقبه این اتفاق میافتد.
من هم گاهی با مسأله هایم هویت میگیرم. خودم را دارندهی فلان دوراهی میدانم. یا دارندهی فلان مسألهی بغرنج!
حل کنندهی مسایل جهانی!
نجات دهندهی جهان!
دانندهی مسایل محیط زیستی و مشکلات زمین!
یا حتی مسایل شخصی؛ مثلاً دارندهی مشکلات عدیده در روابط!
قربانی بودن هم نوعی مسأله ی ذهن است.
با انداختن این هویت ذهنی مسأله های تو هم از بین میروند. فقط یک لحظه آگاهی کافیست.
نظرات