شُکرگزاری صبحگاهی
شُکرگزاری صبحانه
***
بعد از مناجات شبانه؛
حالا شکرگزاری صبحانه خوب میچسبد.
جایتان خالی!
حالم خوب است!
شاکرم که دوباره بیدار شدم.
از خواب بدن بیدار شدم.
شکرگزارم که هنوز نفس میکشم.
شکرگزارم که میتوانم راه بروم.
شکرگزارم که شکرگزارم!
تا بینهایت!
شکرگزارم از دوستانی که من را متوهم میدانند.
شکرگزارم که شاید و فقط شاید تفاوت توهم و واقعیت را میفهمم.
شکرگزارم که هنوز میدانم که نمیدانم.
شکرگزارم که میتوانم نادان بمانم.
شکرگزارم که ذهن را تا حدودی شناختهام.
شکرگزارم که اکهارت به من آموخت شکرگزاری همان توجه است.
شکرگزاری توجه به حس های درون بدن است.
توجه به هوا. به نفس.
به نور. به تاریکی.
به لامسه. به چشایی. به بینایی. به شنوایی.
شکرگزارم که هنوز میتوانم از شُکر بنویسیم.
هنوز زنده ام؟
وای عجب خبر خوبی!
هنوز نفس میکشم!
وای چقدر شگفتانگیز!
شکرگزارم که کلمه بلدم.
شکرگزارم که نوشتن بلدم.
شکرگزارم که خواندن بلدم.
شکرِ شکر!
بی نهایت شکر!
بینهایت شکر که از عدم برآمدم.
شکر که به عدم بازمیگردم.
اما اینبار با عشق!
با سکوت!
شکرگزارم از هر که من را ترک کرد!
شکرگزارم از هرکه با من بود!
از همه!
از مورچهها!
از پشه ها!
از گاوها!
گوسفندها!
زنبورها!
کوهها!
دریاها!
درختان!
انسانها!
خاک!
زمین!
هوا!
زمان!
نظرات