کارِ پایین! کارِ بالا!
کارِ پایین! کارِ بالا!
***
یکی از کارماهای من که در همان سنین کودکی از جامعه و اطراف گرفتم موضوع کار پایین و کار بالا بود.
کار پایین یعنی کارهایی که ارزش زیادی ندارد. مثلاً نتیجه یا پول زیادی ندارد. یا اهمیت اجتماعی زیادی ندارد.
و کار بالا یعنی کارهایی که نتیجهی زیاد و اهمیت اجتماعی دارد.
مثلاً کارگری کار پایین است و مدیریت کار بالا!
در ادامهی داستان هم هویت شدگی با کار امروز میخواهم داستان خودم را در مورد کار پایین و کار بالا بنویسم.
این طبقهبندی کارها به پایین و بالا هم در ادامهی هم هویت شدگی با کار است.
داستان از آنجا شروع شد که در جوامع تقسیم کار درست شد. هر کسی کاری انجام میداد و بده بستان شکل گرفت. کم کم انسان های در جستجوی هویت توانستند هویتی از کاری که انجام میدهند بگیرند.
یکی پیشه ور شد و یکی مغازه دار و یکی کارگر و یکی کشاورز. یکی مهندس شد و دیگری نویسنده و غیره. کم کم آدمها در این کارکرد خودشان غرق شدند. و به طور نادرست؛ ارزش آدمها به کاری که انجام میدهند ربط پیدا کرد.
خودِ کار کردن تبدیل به ارزش شد و کار نکردن ضد ارزش. البته هر کسی باید برای بقای خودش تا حدودی تلاش کند ولی در جامعهای که از سطح بقاء عبور کرده باشد دیگر خیلی حیاتی نیست.
کم کم انجام دادن بیشتر از بودن مهم شد. کم کم جنبه های معنوی و آرامش تحت تاثیر جنبههای مادی و کار بیرونی کمرنگ شد.
آدمها شروع کردند به ساختن بیرون ولی از درون غافل شدند. ثروت و رفاه چند برابر شد ولی آرامش و سرور کمیاب گردید. هرچه آدمها ثروت مند تر شدند تقاضای قرص های افسردگی هم بالا رفت.
حال چاره چیست؟
تعادل بودن و انجام دادن. یعنی تاکید بر جنبههای معنوی. یعنی مقدم دانستن کیفیتِ بودن، بر کاری که انجام میدهیم. یعنی آرامش؛ بعد کار.
یعنی انجام کار بدون درگیر شدن به نتیجه. یعنی کار انجام دادن در لحظه.
یعنی انجام دادن نه از روی ترس و اجبار بلکه از روی عشق و لذت.
یعنی حضور در لحظه!
یعنی توجه نکردن به کار بالا یا پایین!
یعنی ماندن در لحظه بدون قضاوت.
یعنی چه کارَت پایین باشد چه بالا، بتوانی با حضور انجامش بدهی.
یعنی اصلاً قضاوت نکنی که این کار پایین است یا بالا! یعنی در کار خودت غرق بشوی. چه از نظر ذهن پایین باشد چه بالا.
در هر کاری تو در حال استفاده از ذهن و بدن هستی. یعنی همیشه در مرکز خودت باشی. چه هنگام جابجا کردن چیزی چه در هنگام حرف زدن با دیگران.
اینطوری میشود که که بودن بر انجام دادن مقدم میشود. اینطوری با کار هم هویت نیستی.
اینطوری در لحظه و حضور خواهی بود.
چه کاری انجام بدهی چه ندهی.
نظرات