در مراقبه چه میکنم؟
در مراقبه چه میکنم؟
***
تقریباً هر روز مدتی به مراقبه مینشینم. برای ذهن این سوال پیش میآید که در مراقبه چه میکنم.
برای جواب این سوال باید ابتدا به توجه توجه کنیم. توجه کنید که ما چیزی داریم به نام توجه!
یعنی یک نیرو یا آگاهی یا پرتوی غیر قابل توضیحی هست به نام توجه.
توجه میتواند معطوف چیزهای مختلف شود. مثلاً معطوف فیلم دیدن یا معطوف بدن یا معطوف فکرها یا معطوف احساسات.
https://www.unwritable.net/search?q=توجه&m=1
مثلاً الان توجه من معطوف چیدن کلمات است و توجه شما معطوف خواندن کلمات.
در زندگی معمولی ساعتهای زیادی اینطور است که توجه ما معطوف افکار است. یعنی فکری پشت سر دیگری میآید و توجه ما را با خودش میبرد.
این انرژی توجه صرف قطار بی پایان افکار و احساسات میشود.
حال زمانی که به مراقبه مینشینم به سادگی توجه را به جاهای دیگر میبریم. مثلاً ابتدا میبریم به تنفس ها. تنفس ها را خوب نگاه میکنیم.
دم ... مکث ... بازدم ... مکث ... دم
این چرخه را خوب نگاه میکنیم.
بعد توجه را میبریم به بدن. یعنی حسهای بدن. مثلاً به پوست یا به دستها یا به پاها و غیره.
خوب حس های بدن را تماشا میکنیم.
فقط تماشا میکنیم.
قضاوت نمیکنیم. چون قضاوت خودش یک فکر است.
به محض قضاوت کردن یک حس ما توجه مان به فکر میرود.
وقتی تنفس ها و بدن را خوب مشاهده کنی توجه تو تیزتر و قوی تر میشود. آنگاه میتوانی به چیزهای ظریف تر و حساس تر توجه کنی.
مثلاً حس های خودت را خوب از بیرون میبینی.
حس اضطراب، یا حس انرژی درونی یا حس ناامیدی یا حس قربانی بودن یا حس تنهایی!
باز بیشتر که تمرین کنی میتوانی چیزهای خیلی ظریف را هم ببینی.
مثلاً فکر گذشته. یا فکر آینده.
آنگاه تمایز دقیقی بین فکر گذشته و آینده و زمان حال را متوجه میشوی.
این حالت یا کیفیت حالت حضور است.
این حالت اگر به آن برگردی وضعیت لحظه است.
یعنی تو دنبال افکار و احساسات نمیروی. تو فقط هستی. در آگاهی خالص.
در توجه خالص.
توجه به توجه.
توجه بینهایت.
توجهی که درهای زیادی برایت باز میکند.
درهای ثروت و شادی و آرامش درونی.
وقتی این درها باز شوند تو وارد سفری بیپایان به درون میشوی.
کم کم میفهمی فکرها توهمی بیش نیستند.
کم کم میفهمی بدن هم توهمی بیش نیست.
بدن فقط لباسی است که روی آگاهی کشیده شده.
لباس را روزی پوشیدهای و روزی در میآوری.
کم کم میفهمی زمان هم ساخته ی ذهن بود.
زمان ساعت درواقع زمان بدن یا زمان ماده است.
زمان چرخههای ماده است. تو به زمان آگاه که بشوی بی زمان میشوی.
این تعبیر به اصطلاح شیعه امام زمان گفته میشود.
به تعبیر صوفیه ابن الوقت.
این تعابیر بسیار ظریف هستند و تنها راه درکشان مراقبه است.
بدون مراقبه امکان ندارد درک کنی. چون بدون مراقبه تو هنوز سوار ذهن هستی.
اگر مراقبه نکنی این نوشتهها هم برایت پوچ و بی معنی است.
پس سخن را کوتاه میکنم تا خودم و شما بیشتر بتوانیم مراقبه کنیم.
نظرات