مصاحبهی شغلی
مصاحبهی شغلی
***
در فضای جامعهی کانادا، آدمها را برای انجام مصاحبه شغلی تربیت میکنند. یک سری سوال هست که مصاحبه کنندگان میپرسند و یک سری آدم تمرین میکنند که برای آنها جواب از قبل تعیین شده، آماده کنند. اگر در آمریکای شمالی کارمند هستید، حتماً این پروسه ها را تجربه کردهاید!
اینجا میخواهم یک مصاحبه شغلی فرضی را انجام بدهم!
مصاحبه کننده : سلام بفرمایید، شما نیاز به شغل دارید؟
سلام. خیر!
نیاز به شغل ندارم. اما نیاز دارم با جامعه در ارتباط باشم. ارتباطم با اطرافیان هست و با شما! از طریق دیداری و نوشتاری! گاهی حضوری صحبت میکنم و گاهی هم مینویسم. میدانید شاید این مصاحبه را هم نوشتم!
چرا دنبال کار هستی؟
دنبال کار نیستم. یک درآمد کمی دارم که میتوانم زندگی سادهای را با آن تامین کنم. زیاد نیازی به اعتبار اجتماعی شغلی یا خرید این چیز و آن چیز ندارم. اما دوست دارم در جامعه باشم و با دیگران در ارتباط باشم. دوست دارم جریان انرژی به دیگران بدهم و بگیرم. پول هم یکی از انواع انرژی است. اگر بگیرم و بدهم خوب است.
چرا کمپانی ما را انتخاب کردهای؟
کمپانی شما یک کمپانی فرضی است. شرکت شما شرکتی است که به زمین آسیب نمیزند و مستقیماً به گسترش آگاهی و به بهبود زندگی انسان ها و بقیهی موجودات روی زمین کمک میکند. آدمهای کمپانی شما برای پول کار نمیکنند بلکه با عشق و از روی لذت کار میکنند. روح خلاقیت و سازندگی در کارمندان شما به وضوح دیده میشود. آنها نه از سر اجبار و برای گذران زندگی بلکه از روی عشق به تمام موجودات کار میکنند. شبیه شرکتهای غیرانتفاعی. حتی اگر پول به آنها ندهند باز هم کار میکنند.
به چه چیز هایی علاقه داری؟
به مباحث انسانی و رشد انسانها و خودم. به خودشناسی و یوگا و مراقبه و آگاهی رسانی.
معتقدم انسان مشکل اصلی زمین است. با دیدن این همه بی عدالتی و جنگ و فقر و آسیب های روانی و اجتماعی و تغییرات محیط زیستی مگر میتوانم علاقهی دیگری داشته باشم!
دنیا دچار نوعی اضطرار است. شاید قحطی و جنگ و نهایتاً نادانی بشر، منجر به نابودی تمدن ما و حتی اکوسیستم زمین بشود.
ممکن است قبل از شبیه کردن مریخ به زمین، زمین را شبیه مریخ کنیم! خشک و لم یزرع!
این داستان نیست و واقعی است! کمی دیوانهام و برای زمین احساس مسوولیت دارم!
زیاد به فکر رفاه خودم و خرید قسطی ماشین و خانه برای خودم نیستم.
دنبال گروهی هستم که آنها هم همین ایده را داشته باشند.
چطور به زمین و موجودات آن کمک میکنی؟
با کمک به خودم. یعنی خودم سعی میکنم آگاهانه و سالم زندگی کنم. با یوگا و مراقبه راه درست زندگی کردن را لحظه به لحظه می آموزم و جلو میروم.
این کار را که بکنم به هدف میرسم. یعنی خود زندگی من میشود یک الگو. شاید ٨ میلیارد انسان را نتوانم تغییر بدهم اما یکی را میتوانم تغییر بدهم. برای هشت میلیارد تغییر باید از عدد یک عبور کرد و آن یک خودم هستم.
چه کارهایی بلدی؟
طبیعی بودن را تقریباً بلدم. صداقت را با خودم بلدم. گاهی مینویسم و سعی میکنم با صداقت باشد.
گوش دادن را دارم تمرین میکنم.
حساس بودن را در مراقبه ها کمی تمرین کردم. حساس بودن نسبت به دیگری! نسبت به انسانها و خودم. نسبت به حیوانات و گیاهان. نسبت به مادر زمین!
ذهن را کمی شناختهام. ذهن انسان که بزرگترین ظهور خلقت و بزرگترین ابزار ماست.
میدانم. با ذهن میتوان دنیایی شبیه بهشت تخیلی را ساخت. زمین را با ذهن آرام و سالم میتوان بهشت کرد.
اگر ما به تو کار ندهیم چه میکنی؟
به کار اصلی خودم که ماندن در آگاهی است ادامه میدهم. گاهی مینویسم. میروم جایی که بتوانم بدون دغدغه بنویسم و باشم!
زمین به اندازهی کافی جا دارد. تمام دنیا در آمریکای شمالی خلاصه نمیشود.
آسمان در همه جا رنگ عشق است!
در عشق میمانم تا زمان رفتن به زمین فرا برسد! تنها و عریان آمدهام، چه اشکالی دارد تنها و عریان میروم! اما با عشق و لذت!
شاید حافظ بخوانم یا مولانا!
شاید مراقبه کنم. شاید یوگا کنم. شاید به آشرامی بروم یا معبد تانترایی در هندوستان!
من آمادهام برای هر کاری. خودِ زندگی را وقف کردهام. اگر مشتری ای نبود مینشینم و لذت میبرم.
مینویسم. میدانی. نوشتن برایم لذت بخش است! اصلاً همین مصاحبه را هم دارم مینویسم!
خودم به خودم کار میدهم!
نیازی به هویت کاری ندارم. اصلاً نیازی به هویت ندارم. هویت نانوشتنی برایم کافیست.
نظرات