خداحافظ کانادا!
خداحافظ کانادا!
***
بالاخره سفر یکماههی من با ماشین تمام شد. امروز صبح برای آخرین بار در ماشین بیدار شدم. حدود ساعت ٣ صبح!
وسایل زندگی در ونکوور را به سه قسمت تقسیم کردم و هر کدام را به یک دوستی دادم! وسایل داخل ماشین هم که برای من حکم خانه را داشت خالی کردم و تحویل دوستی میدهم.
امیدوارم رد پایم را به حداقل رسانده باشم. در ده دوازده سال گذشته من در این کشور متحول شدم. انسانهای زیادی را دیدم. با خیلی ها ارتباط برقرار کردم.
بهترین دستاورد این کشور برای من رنجهایش بود. رنجهایی که باعث شد رشد کنم! تنهایی هایی که آن قدر سنگین شد تا آن که را باید پیدا میکردم پیدا کردم!
در این کشور بود که مدیتیشن را پیدا کردم. در اینجا بود که فرزند بیولوژیکی من تارا به دنیا آمد. برای اولین بار صورت تارا را دیدم. سختی ها و بالا و پایین های زیادی را تجربه کردم. پول در آوردم خانه خریدم و فروختم!
یک چیزهایی را اینجا جا میگذارم. مثلاً بغض مخفی تارا را! وقتی با خوشحالی به مادرش گفت ددی میخواهد بیاید پیش ما و مادرش گفت نه! خانهی ما جا ندارد!
تارا بغض اش را برای نیم ساعت از من مخفی کرد! فهمیدم بغض دارد ولی صورتش را از من پنهان میکردم! با هم داشتیم آبتنی میکردیم!
و روز آخر هم تارا برای بودن با من مدرسه نرفت! و عصر آن روز آنقدر حس غم و درد و تنهایی در من زیاد شد که حتی توان نشستن برای مراقبه نداشتم!
و حرفهای آخر من با سعیده که گفتم پول اصل نیست بلکه مشاهدهی احساسات اصل موضوع است! پول حاشیه است!
آخر خودم تجربه کردم! پول تاثیر دائمی و تغییر اساسی در احساسات ما نمیدهد! و این ذهن است که ما را گول میزند و میگوید پول حس خوب میآورد!
ذهن همیشه ما را گول میزند!
شاید کل غرب را یا شاید کل کانادا را گول زده باشد! کل غربی ها فکر کردند با پول و رفاه همه چیز درست میشود! اما نه!
اتفاقاً توجه زیاد به پول و دنیای بیرون آدمها را از توجه به اصل مطلب دور میکند! از دورن دور میکند! از مبدأ دور میکند!
هرچه ثروت و رفاه بیشتر شود بیشتر در مادیات غرق میشوند!
اشتباه نکنید! ثروت و رفاه عالی است! اگر از اصل موضوع دورت نکند!
و ذهن خیلی سریع تو را دور میکند!
خیلی سریع حواس تو را از خودت پرت میکند!
و چشم بر هم میزنی میبینی عمر تو تمام شد! و تو عاشق نشدی! و ناخوانده گنج مقصودی از کارگاه زندگی!
میروم یک بار دیگر تارا با ببینم! ۴۵ دقیقه وقت دارم! ارزش دیدن دخترم بیشتر از حرافی های اینجاست!
خداحافظ کانادا!
نظرات
روزهای سخت دوری خیلی زود می گذره و تارا بزرگ میشه و به پدرش افتخار می کنه همینطور مادرش روزهای سخت قطعا برای هر دوی شماست
برای همیشه از کانادا رفتید؟