گیر کرده در گلو!
گیر کرده در گلو!
***
دیدهای گاهی حرفی در گلویت گیر میکند؟
یکی از سخت ترین شکنجهها همین است! حرفهایی که در گلویت گیر کرده. هیچ وقت نتوانستی بگویی!
دیدهای که میگویند فلانی میتواند راحت سرش را بگذارد زمین و بخوابد؟
اینجا برای من همین حکم را دارد. این حرفها برای من حرفهایی است که نزدهام. اما اینجا راحت و بدون بغض مینویسمشان. و وقتی مینویسم راحت میشوم!
آنقدر راحت که میتوانم سرم را بگذارم و بمیرم!
با خودم میگویم اگر الان بخوابم و بیدار نشوم مشکلی نیست! حداقل حرفهایم را جایی نوشتهام!
هزاران صفحه حرف و کلمه!
هزاران نشانه برای نانوشتنی!
پس اگر سرم را گذاشتم و دیگر بیدار نشدم نشانی ام را میدانید!
نانوشتنی!
رفتهام سراغ همان نانوشتنی!
وقتی مینویسم راحت میشوم!
راحت میتوانم سرم را بگذارم زمین و بخوابم!
حتی راحت سرم را بگذارم زمین و بمیرم!
سریع! راحت! در آرامش!
تمام و کمال!
زندگی شاید ناقص باشد ولی مرگ همیشه کامل است!
سخن شاید خللی داشته باشد ولی سکوت عالی است!
بدون نقص!
مثل خدا!
خدای ساکت!
نظرات