من با عنوان مشکل دارم!
من با عنوان مشکل دارم!
***
حالم خوب است. خوب که چه عرض کنم. دوباره نزدیک ماه کامل شد. من هم کمی دیوانه تر شدم.
دوباره دلم هوایی شده.
دوباره اشکم آمده در مشکم.
شب ها و روزهایم را با معلم هایم میگذرانم.
میگویند امروز روز معلم است.
از هزاران معلم چند تایی هستند که هیچ وقت کهنه نمیشوند.
این معلم ها را هزاران بار باید شنید. هزاران بار باید درک کرد. آنها خارج از بعد زمان و مکان رفته اند. درس های آنها در بعد زمان نیست. برای همین است که هیچ وقت کهنه نمیشود.
این معلم ها به من درس عشق آموخته اند.
درس آزادی.
درس شادی.
نمیدانم که باید اسمشان را بیاورم یا نه.
اگر اسمشان را بیاورم برای خودم بد میشود. اگر هم نیاورم حق مطلب را ادا نکردم. اگر کمی بگردید پیدایشان میکنید.
معلم های دبستان و دبیرستان و دانشگاه همه بودند همه گیج بودند هیچکدام نمی دانستند.
اما معلم هایی هم هستند که میدانند.
این ماه کامل که دو روز دیگر میآید را میگویند منسوب به بودا است.
بودا را ندیده ام. اما اسمش که می آید هوایی میشوم.
نمیدانم چه شکلی بوده.
داستان هایی شنیده ام. اما بودا در درون من واقعی است.
چیزی فرا تر از داستان است.
نوعی دیوانگی است.
می گویند بودا خشک و رک بوده.
من هم خیلی رک و خشک هستم.
خیلی رک اشکم را در می آورد.
خیلی رک دیوانه شده ام.
خیلی رک مینویسم.
ترسی ندارم از دیوانه دیده شدن.
کاملا رک بگویم.
از نظر عقل من کاملا دیوانه ام.
دنبال منطق نباشید.
دنبال دلیل نباشید.
دنبال ارتباط منطقی نباشید.
در این نوشته ها دنبال سر و ته نباشید.
حتی عنوانش را نمیدانم.
بگذارم کلمات پراکنده ی یک دیوانه
یا بگذارم نانوشتنی شماره ی فلان!
یا بگذارم اشکی برای بودا!
یا خالی باشد!
بنویسم بدون عنوان!
فقط بنویسم بودا!
یا بنویسم عشق!
عنوان قرار است که آدم ها را به خواندن کل نوشته جذب کند!
قرار نیست کسی را به خواندن این پراکنده گویی ها تشویق کنم!
میتوانم بگذارم لطفا نخوانید!
بروید سادگورو گوش بدهید!
بروید اکهارت گوش بدهید!
بروید ساکت بنیشینید! هیچ کاری نکنید! هیچ چیزی نخوانید!
فقط زیر آسمان خالی زیر نور خورشید زیر ابر بنیشنید!
عنوان باید خلاصه کننده و نماینده ی نوشته باشد!
من با عنوان مشکل دارم!
اینها عنوان ندارد! اسم ندارد! معنی ندارد! پراکنده گویی های یک دیوانه است!
نظرات