برایش عنوان نگذارم!
برایش عنوان نگذارم!
***
از بین تمام کارهایی که در این لحظه میتوانستم انجام بدهم نوشتن را انتخاب کردم!
میتوانستم به پیادهروی بروم یا به آدمهای مختلف زنگ بزنم یا آنلاین گردی کنم! یا به جمع مهمانی هایی که الان دعوت هستم بروم. هزاران انتخاب وجود دارد! در هر لحظه هزاران انتخاب!
تو نیز همینطور! توی خواننده هم هزاران انتخاب داری! از بین هزاران گزینه انتخاب کردی اینها را بخوانی!
چه انتخاب آگاهانه بوده یا از روی اجبار به هر حال من در حال نوشتنم و تو در حال خواندن!
تصمیم گرفتم کنار درختان در پارک بنشینم و بنویسم!
این روزها توجه من معطوف به بدن و ذهن است. یعنی دو چیزی که روی آن ها حق انتخاب دارم.
این که چطور با بدنم رفتار کنم.
این که ذهنم را مشاهده کنم یا نه.
این که لحظه را مشاهده کنم!
احساسات و افکاری که روی لحظه سوار میشوند را ببینم. و انتخاب کنم که همه را بپذیرم!
حتی احساساتی که ذهن منفی میداند.
حتی فکر کردن به آینده و حس ترسی که با خودش دارد. ترس از آینده را بپذیرم. قضاوت های ذهنم را ببینم و بپذیرم! مشکلات جسمی و ناخوشی های بدنم را هم ببینم و بپذیرم. همه را بپذیرم! تمام و کمال!
این نوشته را هم در همین لحظه بپذیرم!
قضاوتش نکنم!
دستهبندی اش نکنم!
برایش عنوان نگذارم!
سبک سنگین اش نکنم!
نظرات