اولویتِ لحظه!
اولویتِ لحظه!
***
در فصل های پایانی کتاب زمین جدید اثر اکهارت از هدف و مقصود و اولویت های درونی و بیرونی صحبت شده.
آنجا در مورد موفقیت و هدف زندگی گفته شده.
شاید عجیب ترین و بهترین فصل کتابی که بارها خوانده ام.
اولویتِ لحظه یعنی مهم ترین کاری که میشود در هر لحظه انجام داد!
هر لحظه! و چون زندگی تشکیل شده از لحظه!
دقت کنید!
گفتم لحظه!
نه لحظه ها!
پس الویت لحظه فقط یک اولویت است!
شاید به فارسی بتوان گفت
حضور!
خوشبختانه در فرهنگ و زبان ما لغتی نزدیک به این معنا وجود دارد! حضور!
شبیه لغت presence انگلیسی که اکهارت از آن بسیار استفاده می کند.
پس اولویت لحظه حضور است! حتی همین لحظه!
یعنی لحظهی خواندن و نوشتن!
اگر انسان باشی و روی زمین اولویت تو حضور است!
حتی اگر گرسنه باشی! یا در خطر! یا حتی در پرتگاه مرگ!
حیوانها تا حدود زیادی در حضور هستند!
اما حضور من و تو کیفیت بالاتری دارد!
خوب خوشبختانه نه من و نه تو در این لحظه گرسنه نیستیم!
باد و طوفانی هم نمیوزد! میتوانیم به آرامی بنشینیم و به صفحات شیشهای خیره شویم!
حالا در این لحظه مهمترین کار حتما حضور است!
وقتی حضور را یافتی آنگاه آزادی را پیدا میکنی! و در آزادی است که میتوانی تصمیم بگیری با ذهن خودت و با بدن خودت چه کنی!
میتوانی بدن خودت را حس کنی!
میتوانی کمی به حرکات بدن آگاه بشوی!
میتوانی چراغ توجه خودت را به هر سمتی خواستی ببری. در آزادیِ مطلق!
در این آزادی تو دیگر فکر نیستی! فکر ها می آیند و میروند! مثل همین کلمات!
اما تو آنها را نگاه میکنی!
تو شاهد هستی! شاهد بدن و فکر!
نفس ها می آیند ومی روند!
تو فقط شاهد هستی!
کلمات توسط نرم افزار ذهن تولید میشوند و تو فقط شاهد هستی!
مثل هوش مصنوعی کلمات تایپ میشوند! تو فقط نگاه میکنی!
کم کم وقتی توانستی نیروی توجه را بدست بگیری آنگاه میتوانی آن را به هرجا که خواستی بتابانی!
مثلا به آینده یا گذشته!
این آینده و گذشته دیگر بی اختیار نیست!
تفاوت اصلی آن این است که تو مسلط به حضور در لحظه هستی!
بازی گذشته و آینده را شناخته ای!
آینده و گذشته مثل افکاری هستند که در ذهن تو میآیند و میروند! همین!
وقتی در حضور بمانی شفافیت را پیدا میکنی!
میدانی اولویت هایت چیست!
اختیار را پیدا میکنی!
مثلا میدانی که باید بیشتر بنویسی یا نه!
میدانی که سکوت قوی تر و رسا تر و روشن تر پیغام میدهد!
پس دیگر نمینویسی!
نظرات