هیچ مگو

زمان خواندن 2 دقیقه ***

 هیچ مگو

***

مدتهاست میخواستم بنویسم و بگویم. قصد داشتم پا به این دنیای بزرگ اینترنت بگذارم و دیداری با دوستان الکترونیکی خوم تازه کنم. 

راههای زیادی هست. نوشتن و گفتن و دیدن (‌نوشته و صدا و ویديو) اما هر صدا و ویدیویی اول باید نوشته شود. پس می نویسم اگر فرصتی دست داد می گویم و شاید ویدیویی هم ضبط کردم. خوبی نوشته این است که خواننده آن را باسرعت خودش و با نجوای خودش میخواند. 

اما چه میخواهم بگویم. حرفهای خودمانی شوخی و جدی. از تکنولوژی تا سیاست و اخبار و حس های روزمره. از زبان و فرهنگ فارسی تا جنگ دايمی برای بهبود زندگی خودم و اظهار نظر در مورد حق و عدالت در دنیا. از حقوق بشر و فلسفه و دموکراسی تا اگزیستانسیال زیستن و املاک و مهندسی. از تجربه فرزند دار شدن تا مهاجرت و زندگی در کانادا.


در این فکرها بودم که رسیدم به محضر مولانا که گفت:

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو … پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو … ور از این بی خبری رنج مبر هیچ مگو

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت … آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم … گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد … در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو

گفتم ای دل چه مه ست این دل اشارت میکرد … که نه اندازه ی توست این؛ بگذر هیچ مگو

گفتم این روی فرشته ست عجب یا بشراست … گفت این غیر فرشته ست و بشر هیچ مگو

گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد … گفت می باش چنین زیر و زبر هیچ مگو

ای نشسته تو در این خانه ی پر نقش و خیال … خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو

گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست … گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو



من در محضر قمر مولانا و سخن او چه توانم گویم؛ هیچ

هر چه گویم اندر آن من که از بی خبری؛ خیری هیچ

در حضور عشق زدن نعره و افکار دریدن؛ سودی هیچ

غیر عشق هر چه بگویم؛ خیری هیچ

در سخن خیری نیست در سکوتم شاید 

من همین به که زیر و زبر مانم 

ورنه در حرف و حدیثم خیری هیچ

 


https://ganjoor.net/moulavi/shams/ghazalsh/sh2219/


نظرات

برای تجربه‌ی کل نانوشتنی ها؛ لطفا فهرست موضوعی و زمانی بالای صفحه را ببینید!

دردِ خودپرستی

بچه دار بشویم یا نه؟

آنیچا! ... این نیز بگذرد!

ذهنِ بیش فعال

فیلم معنویِ Inside out

نقشۀ گنج

شکم، چشم، دل و ذهنِ سیر!

به خدا اعتقاد داری؟

برای تارا- آینده!

همین الان چطوری!