راه طبیعت، راه زندگی
راه طبیعت، راه زندگی
***
داشتم فکر میکردم راه طبیعت چیست؟ راه درست زندگی چیست؟ این پیشرفت های تکنولوژی چطور باید در راستای طبیعت و زندگی استفاده شود؟ روش درست زندگی چیست؟
مستند نحوهی زندگی ماهی ها رو میدیدم. هیچ چیزی بی دلیل نیست! گاهی فکر میکنم که هر مسیری در زندگی رفتهام بی دلیل نبوده. وقتی بچه هستی دیگران برایت مسیر درس و دانشگاه و سربازی و کار و ازدواج و بچه دار شدن را تعیین میکنند.
من هم داخل این مسیر افتادم. درس خواندم و برای کار بهتر وارد دانشگاه شدم. مهندسی عمران و ساختن شهرها را خواندم. یاد گرفتم چطور راه میسازند و سد میسازند و سیستم لولهکشی آب و فاضلاب میسازند. چطور طبیعت را مهار میکنند.
بعد برای مهاجرت از ایران مهندسی رشتهی محیط زیست خواندم. یادگرفتم چطور آلودگیهایی که در شهر تولید میشوند را محاسبه کنم! آلودگی آب و خاک و هوا! همان مشکلاتی را که مهندسی عمران برای ما به وجود آورده بود را دیدم.
بعد برای کار وارد رشتهی اقتصاد و مدیریت شدم. استخراج نفت را از زمین آموختم. مدیریت پول و منابع و پروژهها را آموختم!
در تمام این مدت اما میدانستم سوالات اصلی من در کتابها نیست. جواب تمام سوالات من در طبیعت بود.
رفتم لیدر طبیعتگردی شدم.
بعد هم مهاجرت کردم و سیستم سرمایهداری را از نزدیک لمس کردم! سیستمی که از یک سالگی تا قبل از مرگ برایت برنامهریزی اقتصادی میکند! برای تفریح تو هم برنامهریزی میکند. تو یک بردهی کامل هستی که برای جای خواب و غذا باید در سیستم استانداردی که برایت تعریف شده بمانی! برای زمان تو و حتی فکر تو برنامهریزی شده.
حالا بعد از چهل و اندی سال دوباره فهمیدم من همین زمین هستم. زمینی که به من زندگی میدهد و روزی هم به زمین بازمیگردم. یک آگاهی ای هم هست که فرای مکان و زمان است. نانوشتنی است. ناگفتنی است.
برگردیم به زمین. ما انسانها مسیر را اشتباه رفتیم! فکر کردیم با صاحب شدن و غلبه بر زمین میتوانیم شاد و موفق زندگی کنیم.
تمدن و تکنولوژی
راحتی آورد و سلامتی نه.
سرعت آورد ولی عمق نه.
تولید آورد ولی آرامش نه!
در جایی ما ارتباطمان را با طبیعت قطع کردیم. حال این سوال پیش میآید! حال چه کنیم؟
اولین بیداری پذیرفتن مسوولیت است. مسوولیت ما نسبت به کل زمین.
این از درک یوگا میآید. درک یگانگی ما با جهان. وقتی این درک آمد؛ خودبخود در مسیر درست طبیعت میافتیم.
وقتی مسولیت زمین را بپذیری اولین قدم دیدن تعداد زیاد جمعیت انسانهاست. ما از روی خودخواهی تولید مثل زیادی کردیم. این فشار زیادی به اکوسیستم زمین وارد میکند.
جنبش هایی در راستای کنترل جمعیت انسان در راستای طبیعت است و ناشی از درک و تکامل ما انسانها. اگر این کار را خودمان نکنیم طبیعت به سادگی آن را انجام خواهد داد. اما از راههای سخت و شدید طبیعی.
بعد از آن هر حرکتی در راستای نزدیک شدن زندگی ما به طبیعت مفید است. از گردش یک روزه در پارک جنگلی گرفته تا زندگی آف گرید و در دل جنگل.
کاهش مصرف منابع و درست مصرف کردن هم مسیر درستی است.
تغییر روشهای کشاورزی پایدار و کاهش دادن نابودی خاک حاصلخیز کشاورزی و کاهش تولیدات آلاینده بسیار لازم و حیاتی است.
در نهایت ترویج این درک که:
ما قسمتی از طبیعت هستیم و برای زندگی متعادل در طبیعت طراحی شدهایم. طراحی جسم و روح ما اینطور است. هر سدی که ساختیم و هر شهری که ساختیم اگر در راستای طبیعت نبوده منجر به بیماریهای جسمی و روانی شده.
ما تعادل شگفتانگیز طبیعت را حق نداریم به هم بزنیم. وقتی این تعادل را به هم بزنیم اول خودمان را نابود میکنیم.
یادتان باشد طبیعت حتماً به تعادل میرسد حتی اگر به قیمت نابودی ما انسانها باشد! پس بر هم زدن تعادل حساس و زیبای طبیعت یعنی خودکشی!
بیاییم از این خودکشی دسته جمعی آگاه شویم!
نظرات