نوشتن برای تنهایی
زمان خواندن 4 دقیقه *** نوشتن برای تنهایی *** حس تنهایی حس آشنایی است. فکر میکنم برای همه. این غول تنهایی همه جا هست. اما من یکی را برای رفع تنهایی پیدا کردم! من چاه خودم را پیداکردم! چاهی که در آن بتوانم فریاد بزنم. چاهی که حرفها و شکایت های تنهایی من را بشنود! راستش را بخواهید ما تنها نیستیم! ما خودمان را داریم! خودمان که متصل است به یک نانوشتنی! تنهایی؛ یعنی زندان انفرادی هنوز هم سخت ترین و بزرگترین تنبیه است! اما اگر با درونت دوست باشی اگر با قلم دوست باشی اگر با خود تنهایی دوست باشی یک همدم و رفیق خیلی خوب پیدا میکنی. بچه که بودم خیلی فوتبالم خوب نبود و گاها میشد که در تیم فوتبال یارکشی نمیشدم. حس سنگین تنهایی یادم هست! بعدها برادر و خواهرها به دلایل اقتصادی و غیره سعی در کُرنر کردن من داشتند! بنابراین درون خانواده هم همان حس تنهایی آمد! خودم تصمیم گرفتم در بیست و چند سالگی تنها بشوم! با سختی و زجر زیادی توانستم در حدود ٢۵ سالگی مستقل بشوم یعنی به یک آپارتمان مستقل نقل مکان کردم. حس آشنای تنهایی! در دوران فوق لیسانس هم تصمیم به ترک دوستان و دانشگاه ...