کفایت لحظه
کفایت لحظه
***
لحظه نام بهتری برای خداست. برای این نانوشتنی. وقتی در لحظه باشی برایت کافیست. نیازی به اضطراب آینده نداری. نیازی به اضطراب برنامهریزی نداری! حتی نیازی به وابستگی نداری. نیازی به مالکیت هم نداری! حتی شاید نیازی به بدن هم نداشته باشی!!
داشتم صحبتهای اکهارت را گوش میدادم که ناگهان دنگ فهمیدم!
در حال تلاش برای از بین بردن وابستگیهایم بودم. اکهارت ارتباط وابستگی و هویت را گفت. و ارتباط وابستگی با لحظه!
وقتی هویت خودت را گم میکنی و خودت را ذهن و بدن تصور میکنی ناچار به وادی زمان گذشته و آینده وارد میشوی و از حال غافل.
وقتی وارد آنجا شدی نیاز به مالکیت داری چون از آینده میترسی. میخواهی اضطراب آیندهات را با احساس مالکیت از بین ببری. مثلاً فکر میکنی یک برگه کاغذ که اسم تو رویش نوشته باشد به تو امنیت میدهد! خیر! فقط شاید اندکی به رفع اضطراب آیندهات کمک کند. اما مسأله ی تو را حل نمیکند.
وقتی هویت خودت را گم کرده باشی میخواهی با چسبیدن و کسب دارایی های فیزیکی خودت را پیدا کنی. با داشتن اشیاء و خانه و زمین میخواهی خودت را بزرگ تر کنی. اما غیر ممکن است!
وقتی هویت خودت را گم کرده باشی میخواهی با تأیید گرفتن از دیگران یا همان شهرت هویتی برگرفته از جمع برای خودت دست وپا کنی! اما زهی خیال باطل!
«الیس الله بکاف عبده»!
ترجمهی امروزی اش میشود که آیا لحظه برایت کافی نیست؟
و جواب قطعاً مثبت است. وقتی لحظه را درک کرده باشی برایت کافیست.
دیگر نیازی به آینده نداری.
دیگر نیازی به مالکیت اشیا نداری.
دیگر نیازی به تأیید دیگران و شهرت نداری.
این کفایت لحظه است!
همین لحظه کافیست!
و حالا آزادی را میتوانی بچشی!
نظرات