چارهی عجله
چارهی عجله
---
معمولاً وقتی عجله داری زندگی را نمی فهمی. برای اضافه کردن چیزی به خودت عجله داری. برای رسیدن به ارگاسم. برای پر شدن شکم. برای لذت بعدی. برای رسیدن به چیزی در بیرون خودت!
وقتی عجله داری یعنی جایی که هستی را دوست نداری. چیزی درست کار نمیکند. زندگی ات آنجایی که باید باشد نیست. وقتی عجله داری؛ بیشتر دویدن دوای دردت نیست. هرچه سریعتر بدوی بیشتر منحرف میشوی.
وقتی عجله داری. مثل همین الان که من برای نوشتن عجله دارم و مدام غلط تایپ میکنم چاره ی کار آرام تر رفتن است.
وقتی عجله داری بایست! برگرد به لحظه. وقتی عجله داری یعنی لحظه را از دست دادهای. داری به آینده میپردازی. زندگیِ عظیمِ در جریان را از یاد بُردهای.
به جایی نمیتوانی فرار کنی. از لحظه نمیتوانی فرار کنی. وقتی عجله داری بی قراری؛ مضطربی و این نشانهی خوبی است که تو زندگی نمیکنی. یک جایی از کارَت ایراد دارد. مثلاً وقتی می نویسی همزمان میخوانی شان! همزمان خواننده ها را تصور میکنی!
وقتی عجله داری بایست! خوب نگاه کن. خودت را ببین. داری از لحظه فرار میکنی. کاری غیر ممکن. داری زندگی نمیکنی پس عجله و اضطراب سراغت میآید. شکرگذار باش. آژیر خطر به صدا درآمده و تو میتوانی به لحظه برگردی. فرصت زندگی کوتاه است. اگر با عجله بروی سریعتر به قبرستان میرسی!
آرام بمان. نگاه کن. مکث کن. گاهی فقط شاهد باش. شاهد عظمت زندگی. عظمت زندگیِ جاری در جهان. عظمت تک تک نفَسهایت. عظمت بدن. عظمت یک گل. یک نسیم.
یک کلمه.
یک لحظه.
عظمت سکوت.
نظرات