فیزیک، زمان، زندگی
آنچه از فیزیک می دانم و نمی دانم
می دانم که فیزیک نوعی فلسفه است
فلسفه ای که با سوال جهان چیست آغاز می شود
موضوع فیزیک اشیا و جهان هستی است
و نهایتا ما
به عنوان ناظر!
فیزیک و شیمی ماده و تحولات آن را بررسی می کند
و با این که دور از ذهن است ولی زیست شناسی هم با شیمی آلی و شناخت میکروارگانیسم ها و ژنتیک نهایتا ماده را در فرم هایدیگری بررسی میکنند
اما ناظر؛ از جهان هستی جدا نیست
و این تناقض اصلی فیزیک است
بنا براین در فرمول ها گم می شود
و تئوری پشت تئوری ردیف می کند
اثبات هر تئوری فقط نوعی بازی ذهنی است
و موقتا مشغولیت و آرامش ذهنی ما را سبب می شود
فیزیک نهایتا تبدیل به خوراک جادوگران و فالگیران و کلاهبرداران می شود
که سعی در گول زدن مردم و علمی جلوه دادن تخیلاتشان می کنند
اما دوست دارم فیزیک را ساده کنم
و به اصلی ترین متغییر فیزیکی بپردازم
زمان!
زمان یک مفهوم پیوسته است
که ما سعی می کنیم با تیغه های چرخ دنده ها تقسیمش کنیم
یا با حرکت یک آونگ!
یعنی زمان را می خواهیم از روی مکان تعریف کنیم!
مکان هم سه بعد دارد
اما انیشتین روزی فهمید که زمان و مکان یک چیزند!
مفاهیم بعدی در فیزیک ماده و انرژی هستند
ماده و انرژی هم بعدها یکی شدند
یعنی ماده فرم فشرده ی انرژی شد
ماده به شکل ذره تصور شد و انرژی به شکل حرکت یا امواج !
نور هم نوعی انرژی است
یکی از مهمترین فرم های انرژی؛ امواج الکترو مغناطیس هست
که از باز تولید میدان های الکتریکی و مغناطیسی عمود بر هم تولید می شود
و مکان را و زمان را تعریف می کند
مهمترین زمانی که ما درک می کنیم زمان بدنمان است
یعنی تغییر بدنمان
و چرخه های خواب و بیداری
که البته اگر مقیاس مکان و زمان را کمی بزرگتر کنیم
کل زندگی انسانها می شود
تغییر و تحولات شیمیایی و فیزیکی اتم ها و مولکولها در سطح خارجی پوسته ی کره ای تشکیل شده از آب و خاک در منظومه ی شمسی! البته در بعد زمان و مکان!
ولی هم تجربه ی ما و هم فرمولها و آزمایشات فیزیک نشان داده اند که زمان آنقدرها هم سخت نیست
گاهی نرم می شود
گاهی کند وگاهی تند
آدمهایی از بی زمانی تجربیاتی داشته اند
و از بی مکانی!
شاید دروغ گفته باشند!
اما شاید هم درست گفته باشند
ولی تجربه ی ما هم زیاد دور از بی زمانی و بی مکانی نیست
درواقع زمان توسط قسمتی از مغز تعریف می شود
توسط حافظه
توسط مرور خاطرات گذشته
و تخیل آینده
به راحتی می توان خاطره و تخیل را تعطیل کرد
و زمان می ایستد
و شاید ما هم مثل انیشتین بتوانیم
آنرا بفهمیم
و به دیگران هم بگوییم
که زمان
نوعی توهم است
زمان-مکان واقعی تراست
زندگی واقعی تراست
زندگی به عنوان رقصی بی زمان و بی مکان
نظرات