خدا باماست ...
خدا باماست ...
---
یکی بود یکی نبود
یه خدایی بود
یه خدایی نبود
زیر گنبد کبود
غیر از خدا ما هم بودیم
اگر گفتند که غیر از خدا هیچکس نبود!
پس قصه گو کجا بود ؟
قصه برای کی بود؟
اما بریم سر اصل قصه :
هر از گاهی تصمیم خودم رو که دیگه در مورد خدا با کسی صحبت نکنم رو زیر پا میگذارم
و با مردم خدا در مورد خدا حرف میزنم …
می نویسم و شییر میکنم …
سخن گفتن از این کلمه احساسی را فقط یک شاعر میداند
و بحث خدا مجال فیلسوفان نیست
فیلسوفان خشک مغزی که سوال میکنند خدا هست یا که نیست ؟!
این سوال بچه گانه ی فیلسوفان رو که خدا هست یا نیست رو دوست دارم فریاد بزنم که آی مردم …
کسی شک کرده که گاهی خدا نیست ؟
ای وای !
ای کافر !
معلومه که خدا هست ...
خدا اونجاست که ما نیاز داریم به کسی که با اون درد دل کنیم
خدا اونجاست که ما تنهاییم
خدا اونجاست که تو صحرای افریقا از سر خشکی؛ لبای تشنه ی ما فقط نای دعا داره
خدا اونجاست که در کوهستان سرما
در اون سوز و یخ و برف
همون هیمالیا دست و پای ما رو منجمد کرده و هر طوفان
ذره گرمایی از جان ما رو با خود میبره
خدا اونجاست که مادر و پدری فرزندی خلق میکنند
و با قلبی سرشار از محبت و ایثار اون رو پرورش میدند
خدای پدر و خدای مادر !
خدای طبیعت !
کسی شک کرده ؟
کسی به وجود پدر و مادر خودش شک داره ؟!
خدا اونجاست
خدا توی قلب ماست
خدا توی حس ماست
خدا گاهی توی ذهن ماست
خدا توی همون اکسیژن هر دم
و توی هر بازدم با ماست تا آخرین دم
خدا توی ماه و توی مریخ
خدا حتی ته منظومه ی شمسی
خدا در طول فرگشت و
خدا همراه زندانی
خدا همراه مظلومه
خدا توی یک لوله ی آزمایش
خدا گاهی تو زندونه
باور کنید اما خدا نیست
با شاه
خدا با سلیمان نیست
خدا با فرعون مصر و
خدا با بوش دوم نیست
خدا با راهب و ملا
خدا با واعظ و مفتی
خدا با هر که خود گفتی
خدا نیست
به خدا که خدا نیست ...
خدا اونجا نیست که یک جانی
به نام و یاد اون به روی دار برده یک جانی
خدا نیست
باور کنید خدا اونجا که بازاری
سر سالی داده سهمی به ملایی
خدا توی همون نذری
یا که توی آسمونها نیست
به خدا باور کنید…
خدا در عرش
خدا در دربار
و بیت و نمایندش
خدا توی مسجد نیست
خدا نیست
به خدا که خدا نیست آنجا
خدا در دروغ استشهاد
خدا در بمب یک جانی
خدا در خود بر تر بینی
خدا سایه ی شاهانی
خدا با دزدی دینی همراه نیست
خدا در فرقه و پارتی
خدا در دین حزب الهی
خدا نیست در سر چاهی
خدا توی قبر و تو کعبه
خدا توی خونه ی سیاهی های ما نیست
خدا با کبر و نخوت
خدا با جنگجوی یا حق نیست
خدا در صلح
خدا در کودکی سالم
خدا در نگاه آسمانی هست
خدا در امنیت هست
خدا در فقر و در ظلم نیست
خدا در علم
خدا در عدالت
خدا در آرمان انسانی
خدا هست
خدا در حقوق انسانی
خدا در گفتگو
خدا در دادن حقی
خدا در فیس بوک هست
خدا در فیلترینگش نیست
خدا اما در اون وی پی انی که
آورده بوی آزادی
خدایی هست
خدا اما در مروت
در جوانمردی
خدا در خوی انسانی
خدا هست
به خدا که خدا هست
در سکس
در پاکی
خدا در حد و در تعزیر نیست
خدا فرعون نیست
خدا با موسی و اخش هارون همراه نیست
خدا با ماست
خدا ماییم
خدا در ماست
و گاهی نیست
چرا هی نمی پرسی
به جای اینکه خدا هست یا که او اصلا نیست ...
یکبار که
خدا خوبی است ؟
یا که قهر و جبر و نامردیست ؟
خدا در آرزوی آزادیست
خدا تنهاست
خدا در پشت یک نیسان؛ تنهاست
خدا با جمع
خدا گاهی با دموکراسیست
خدا گاهی نوشتن از حقوق انسانیست
خدا یاری گر یک کور
خدا همراه یک کر هست
خدا در نعره ی یک مداح نیست
خدا با کیست ؟
خدا هست در ما ها
خدا در ذهنها
خدا با ماست
خدا هست وقتی که ما با هم برای خوب بودن می جنگیم
ولی جنگی که نه خون دارد و نه تانک و نه تهدید
خدا در داستان من هست
خدا در یک نوشتن
در یک ترانه
در صدای مست یک مطرب
خدا در موسیقی قرآن
خدا با مهربانی هست
خدا با دوستی هست
خدای مهربان هست
اما خدای جبار نیست
خدا در آغوش یک زن
خدا در مردی یک مرد هست
بگوییم و بگردیم و بدانیم که خدایی هست
خدا با ماست
خدا در اختیار ماست
خدا را ما میسازیم
در هر لحظه
ولی باز هم نمیدانیم ؟!
خدایی که ما میسازیم
در این قصه
آیا هست یا که نیست !
نظرات