داستان اسپيكرفون و اخلاق
داستان اسپيكرفون و اخلاق
ده پونزده سال پیش داشتم دفترچه راهنمای یک گوشی تلفن پاناسونیک رو میخوندم
در قسمت اسپیکر فون خیلی درشت نوشته بود <اگر خواستید تلفن رو روی اسپیکر بگذارید حتما به طرف مقابل اطلاع بدید>
من اون وقت تازه زبان یاد میگرفتم و تازه گوشی بی سیم پاناسونیک با اسپیکر فون خریده بودم یک کم تعجب کردم و ازش گذشتم
تا اینکه سالها گذشت و کم کم من با حقوق انسانها آشنا شدم و حق حریم خصوصی رو تو اعلامیه جهانی حقوق انسانی خوندم
و فهمیدم که این کار از نظر اخلاق و قانون کار درستی نیست که وقتی طرف مقابل فکر میکنه با یک نفر داره حرف میزنه ولى در عمل چند نفر بشنوند !
و فهمیدم که تو چه جامعه ی بی اخلاقی بزرگ شدم !
و فهمیدم که ما فقط تکنولوژی ها و وسایل رو وارد کردیم ولی اخلاق و نحوه ی درست استفاده از اون رو وارد نکردیم !
به نظرم ما افراد کمی داشتیم که بروند و کمی فلسفه و کمی اخلاق و کمی انسانیت وارد کنند! و اين دو تا دليل ميتونه داشته باشه :
یا به خاطر این بوده که فکر کردیم اینها رو داریم اون هم از نوع ناب محمديش !
یا به خاطر این که وارد کردن پورشه و غیره سود بیشتری داشته ! مشتريش هم بيشتره !
نظرات