آزادی و صلح
زمان خواندن 3 دقیقه ***
شدیدا احساس آزادی می کنم
خیلی احساس لذت بخشیه فکر می کنم هر جا ی کره زمین بخوام میتونم برم
من یک آدم آزاد روی کره زمین هستم
و این من رو لبریز از شادی می کنه
شاید این برای خیلی ها معمولی باشه اما برای من یه واقعیت هیجان انگیز و لذت آوره
این سفر امریکا دیگه واسه ی من تقریبا آخر دنیاست
دیگه قاره ای نیست که نتونم برم
اما در مورد این سکیوریتی های احمقانه
فرودگاه ها واقعا گاهی خنده آوره اما از اون خنده های تلخ
دیگه آب هم نمی ذارن آدم ببره با خودش تو هواپیما
همه یک جور وسواس و ترس شدید دارن
راستش این تروریسم شده یه جور وسواس واسه آدما
این سکیوریتی ها برای امریکا دیگه خیلی خنده دار شده
دلم می خواد یه جوری به همه بگم که
به جای این همه سرمایه گذاری روی تکنولوژی های امنیتی بهتره یه کم روی آدم ها سرمایه گذاری بشه
بابا بیاید حرف کسی و که می خواد خودشو و دیگرانو بکشه بشنویم
آیا به کل دیوانه است که از همون اول معلوم میشه پس دلیلش چیز دیگست
آیا عقده های جنسی سرکوب شده داشته؟
آیا تو کودکی تحقیر شده و می خواد انتقام بگیره؟
آیا از زندگی به این زیبایی لذت نمی بره و می خواد چیز بهتری تو اون دنیا گیرش بیاد؟
آیا از سکس یا از غذا خوردن لذت نمی بره؟
آره به نظر من اینها ریشه های فاندامنتالیسمه اما کمتر کسی بهش توجه می کنه
آی آدم های به درد بخور
آی آدم هایی که از بهتر کردن دنیا لذت می برید بیاید این حرف ها رو به گوش سیاستمدارای احمق و تصمیم گیرنده ها برسونیم
بیاید بهشون بگیم که
الان جا برای همه رو کره زمین هست
الان آدما به جایی رسیدن که دیگه لازم نیست برای قلمرو و غذا بجنگن
الان فقط یک جنگ وجود داره و اون هم جنگ بهتر شدنه
هر کی بهتره بیاد جای بالاتر
این مفهوم دنیای رقابته
الان غذا برای همه تولید میشه
کالاها بیشتر از نیاز تولید می شن که برای فروختنشون التماس می کنن
الان رو زمین لذت به اندازه کافی هست
پس ای سیاستمدارای احمق
به جای بمب ساختن و مو شک ساختن و سربازهای برده پرورش دادن
به جای مانور نظامی با ناو ها و جت های جنگنده
بیاید
آدم های روانشناس تربیت کنیم
بیاید
زمینه لذت بردن و برای همه فراهم کنیم
بیاید به جای فرستادن ناو پر از سرباز یه کشتی پر از انسان های روانشناس اعزام کنیم
بیایم به جای افتخار کردن به زندان ها و اعدام ها
به تعداد آدم های ملول و افسرده ای که به زندگی برگردوندیم افتخار کنیم
من نمی خوام واقعیت جنگ رو نادیده بگیرم جنگ یه واقعیته
اما وقتی محدودیت باشه الان محدودیت دیگه نیست
الان جنگ جنگه بهتر شدنه
من تو کشوری بزرگ شدم که تبلیغات اسلامی – سیاسی از بچگی فراوون بوده
من تو کشوری به دنیا اومدم که حزب خدا قوی ترین حزب سیاسی بوده
من مکانیزم تربیت تروریست رو می شناسم
وتقریبا میدونم تخم تروریسم کجا کاشته می شه
من فهمیده ام که بی تفاوتی دردی و دوا نمی کنه
باید ارتباط برقرار کرد
باید حرف کسی و که می خواد دیگران رو بکشه شنید
قطع ارتباط و ویزا ندادن و سانسورمشکلی رو حل نمی کنه
همونطور که الان با ایترنت حرف ها کل کره زمین رو تو چند لحظه طی می کنه و دیگه سانسور معنی نداره
منزوی کردن هم معنی نداره چون اگه ارتباط از طریق حرف زدن و محبت نباشه
ثابت نمی مونه و نفرت رشد می کنه
الان بمب ها و موشک ها هم می تونه در چند دقیقه به همه جای کره زمین برسه
پس نمیشه سر تو لاک خودمون ببریم و زندگی راحت داشته باشیم در حالی که جایی از این زمین کسی از زندگیش سیرشده و می خواد خودشو وشاید دیگران و به کشتن بده
الان تو سالن انتظار فرودگاه منتظر سوارشدن به هواپیمای نیو یورکم
این احمقا می خوان ساک های منو بگردن
اما نمی فهمن که باید مغز منو بگردن
اگه ذره ای نفرت پیدا کردن بندازنش دور
اونقدر این کارو نکردن که حالا مجبورن ساک های منو بگردن واسه بمب
می خوان بمب و پیدا کنن و بریزن دوردر صورتیکه بمب واقعی اول تو مغز درست میشه و اونها ریشه اون رو نمی دونن واقعا احمقن
امیدوارم ساکمو به هم نریزن
اما مهتر از اون اینه که ذهنم و مرتب نگهدارم
از قدیم گفتن ذهن مرتب بهتراز ساک مرتب!
فعلا
خیلی احساس لذت بخشیه فکر می کنم هر جا ی کره زمین بخوام میتونم برم
من یک آدم آزاد روی کره زمین هستم
و این من رو لبریز از شادی می کنه
شاید این برای خیلی ها معمولی باشه اما برای من یه واقعیت هیجان انگیز و لذت آوره
این سفر امریکا دیگه واسه ی من تقریبا آخر دنیاست
دیگه قاره ای نیست که نتونم برم
اما در مورد این سکیوریتی های احمقانه
فرودگاه ها واقعا گاهی خنده آوره اما از اون خنده های تلخ
دیگه آب هم نمی ذارن آدم ببره با خودش تو هواپیما
همه یک جور وسواس و ترس شدید دارن
راستش این تروریسم شده یه جور وسواس واسه آدما
این سکیوریتی ها برای امریکا دیگه خیلی خنده دار شده
دلم می خواد یه جوری به همه بگم که
به جای این همه سرمایه گذاری روی تکنولوژی های امنیتی بهتره یه کم روی آدم ها سرمایه گذاری بشه
بابا بیاید حرف کسی و که می خواد خودشو و دیگرانو بکشه بشنویم
آیا به کل دیوانه است که از همون اول معلوم میشه پس دلیلش چیز دیگست
آیا عقده های جنسی سرکوب شده داشته؟
آیا تو کودکی تحقیر شده و می خواد انتقام بگیره؟
آیا از زندگی به این زیبایی لذت نمی بره و می خواد چیز بهتری تو اون دنیا گیرش بیاد؟
آیا از سکس یا از غذا خوردن لذت نمی بره؟
آره به نظر من اینها ریشه های فاندامنتالیسمه اما کمتر کسی بهش توجه می کنه
آی آدم های به درد بخور
آی آدم هایی که از بهتر کردن دنیا لذت می برید بیاید این حرف ها رو به گوش سیاستمدارای احمق و تصمیم گیرنده ها برسونیم
بیاید بهشون بگیم که
الان جا برای همه رو کره زمین هست
الان آدما به جایی رسیدن که دیگه لازم نیست برای قلمرو و غذا بجنگن
الان فقط یک جنگ وجود داره و اون هم جنگ بهتر شدنه
هر کی بهتره بیاد جای بالاتر
این مفهوم دنیای رقابته
الان غذا برای همه تولید میشه
کالاها بیشتر از نیاز تولید می شن که برای فروختنشون التماس می کنن
الان رو زمین لذت به اندازه کافی هست
پس ای سیاستمدارای احمق
به جای بمب ساختن و مو شک ساختن و سربازهای برده پرورش دادن
به جای مانور نظامی با ناو ها و جت های جنگنده
بیاید
آدم های روانشناس تربیت کنیم
بیاید
زمینه لذت بردن و برای همه فراهم کنیم
بیاید به جای فرستادن ناو پر از سرباز یه کشتی پر از انسان های روانشناس اعزام کنیم
بیایم به جای افتخار کردن به زندان ها و اعدام ها
به تعداد آدم های ملول و افسرده ای که به زندگی برگردوندیم افتخار کنیم
من نمی خوام واقعیت جنگ رو نادیده بگیرم جنگ یه واقعیته
اما وقتی محدودیت باشه الان محدودیت دیگه نیست
الان جنگ جنگه بهتر شدنه
من تو کشوری بزرگ شدم که تبلیغات اسلامی – سیاسی از بچگی فراوون بوده
من تو کشوری به دنیا اومدم که حزب خدا قوی ترین حزب سیاسی بوده
من مکانیزم تربیت تروریست رو می شناسم
وتقریبا میدونم تخم تروریسم کجا کاشته می شه
من فهمیده ام که بی تفاوتی دردی و دوا نمی کنه
باید ارتباط برقرار کرد
باید حرف کسی و که می خواد دیگران رو بکشه شنید
قطع ارتباط و ویزا ندادن و سانسورمشکلی رو حل نمی کنه
همونطور که الان با ایترنت حرف ها کل کره زمین رو تو چند لحظه طی می کنه و دیگه سانسور معنی نداره
منزوی کردن هم معنی نداره چون اگه ارتباط از طریق حرف زدن و محبت نباشه
ثابت نمی مونه و نفرت رشد می کنه
الان بمب ها و موشک ها هم می تونه در چند دقیقه به همه جای کره زمین برسه
پس نمیشه سر تو لاک خودمون ببریم و زندگی راحت داشته باشیم در حالی که جایی از این زمین کسی از زندگیش سیرشده و می خواد خودشو وشاید دیگران و به کشتن بده
الان تو سالن انتظار فرودگاه منتظر سوارشدن به هواپیمای نیو یورکم
این احمقا می خوان ساک های منو بگردن
اما نمی فهمن که باید مغز منو بگردن
اگه ذره ای نفرت پیدا کردن بندازنش دور
اونقدر این کارو نکردن که حالا مجبورن ساک های منو بگردن واسه بمب
می خوان بمب و پیدا کنن و بریزن دوردر صورتیکه بمب واقعی اول تو مغز درست میشه و اونها ریشه اون رو نمی دونن واقعا احمقن
امیدوارم ساکمو به هم نریزن
اما مهتر از اون اینه که ذهنم و مرتب نگهدارم
از قدیم گفتن ذهن مرتب بهتراز ساک مرتب!
فعلا
نظرات
حالت خوبه؟
امیدوارم هر جا هستی، سلامت موفق و خوشبخت باشی.
وبلاگت جالب بود،قلمت هم شیوا
دلم برات تنگ شده به امید دیدار
ممنون از لطفت
واقعا
اما من قلم شیوا نمی دونم یعنی چی
امیدوارم زود همو ببینیم
قربانت
تا بعد