پست‌ها

نمایش پست‌ها از سپتامبر, ۲۰۲۴

از دیگری چه می‌خواهی؟

  از دیگری چه می‌خواهی؟ *** دو روز دیگر احتمالا جلسه‌ای داشته باشم. در این جلسه احتمالا باید خواسته‌های خودم را از کسی بگویم.  فکر کردن زیادی به آینده درست نیست ولی مرتب کردن ذهن در لحظه، کاری درست است.  اولین جواب این است که من چیزی از کسی نمی‌خواهم. من دیگری را آنطور که هست می‌پذیرم. این پذیرش، نهایت عشق است.  می‌دانم تنها چیزی که می‌توانم تغییر بدهم خودم هستم. و تنها چیزی از خودم را که باید هر لحظه تغییر بدهم توجه به آگاهی خودم است.  اگر دیگران اصرار کنند که نه، باید بگویی چه می‌خواهی جواب این است که از دیگری می‌خواهم مراقبه کند. چون مراقبه، آگاهی می‌آورد و آگاهی نجات بخش است. نجات بخش دیگری و من.  اگر دیگران باز اصرار کنند که چه میخواهی جواب میدهم که می‌خواهم دیگری خودش را دوست داشته باشد و شاد باشد.  عشق و شادی را انتخاب کند چون اول برای خودش خوب می‌شود و بعد عشق و شادی به من می‌رسد. اگر بگویند چطوری؟ جواب میدهم معلمی انتخاب کند و از دوست داشتن خودش شروع کند.  اگر اصرار کنند که مشخص بگو چه می‌خواهی می‌گویم کتابهای اکهارت و سادگورو و دوره‌های یوگا و مدیتیشن سادگورو و دوره‌های سلف ل

برداشت هوش مصنوعی از نانوشتنی

 برداشت هوش مصنوعی از نانوشتنی *** در صورتیکه تمایل دارید درگفتگو با هوش مصنوعی مطالب نانوشتنی را مرور کنید از لینک زیر استفاده کنید. https://chatgpt.com/g/g-aulqQ02PM-nnwshtny https://chatgpt.com/share/66e7a6e9-ec64-800b-81ac-0a05d474dd9e نمونه هایی از درک هوش مصنوعی از نانوشتنی در اینجا آورده شده است که خواندن آن خالی از لطف نیست. -   عشق چیست؟ در نانوشتنی، عشق از دیدگاه‌های مختلفی بررسی شده است. یکی از عمیق‌ترین توضیحات در مطلب **"نمایشنامۀ جهانی"** مطرح شده، جایی که عشق به عنوان یکی از بنیادی‌ترین نیروهای جهان توصیف می‌شود. پیر عارف در این نوشته توضیح می‌دهد که داستان زندگی، ماجرای عشقی است که خدا به خودش دارد. عشق در اینجا یک نیروی الهی و فراگیر است که همه‌چیز را در بر می‌گیرد و حتی زنانگی و مردانگی، دو تجلی از یک حقیقت هستند. عشق به معنای وحدت با خدا و خود حقیقی تعبیر شده است. در این نگاه، عشق چیزی فراتر از روابط انسانی و رومانتیک است. عشق، رسیدن به مرحله‌ای است که انسان، خود را از همه‌چیز جدا می‌بیند اما در عین حال به همه‌چیز متصل است. به نوعی، عشق به معنای آگاهی به حض

تله های ذهن

تصویر
  تله های ذهن *** بعد از چند سال مراقبه الگوهای ذهن تقریبا برایت مشخص میشود. متوجه میشوی که ذهن تو در یک سری تله ها یا لوپ هایی می افتد. شناختن این تله ها باعث میشود که در دام ذهن نیافتی. ذهن مجموعه ی پیچیده ای از افکار و احساسات است که در یوگا به آن پرداخته میشود. در یوگا ذهن به چهار قسمت تقسیم میشود. که در ویدیو و نوشته های قبل به آن پرداخته ایم. https://www.unwritable.net/2022/04/blog-post_24.html چهار قسمت ذهن عبارتند از  ذهن منطقی، حافظه، هویت و نهایتا چیتتا یا آگاهی بدون زمان تله های ذهن هم بی ارتباط به این چهار قسمت نیست.  تمرین های یوگا شاید ماندن در آگاهی بدون زمان باشد.  حال با هم چند تله را مرور کنیم.  اول تلۀ منطق است. تلۀ منطق یعنی فکر کنی که میتوانی جهان را با استدلال بفهمی. استدلال یا استنتاج یا مشاهده ی پدیده ها به صورت علت ومعلولی و پدیده های استنتاجی.  چون ابتدای اصول ذهنیِ ما مشخص نیست پس تمام نتایجی که بر روی اصل ناشناخته ی ابتدایی بنا شود بی بنیاد است. چون با منطق نمی توان فهمید که ما از کجا آمده ایم و به کجا میرویم پس هرگونه استنتاج در مورد مابین ایندو بی ارزش خو

دیوانه یا جویندۀ معنوی

تصویر
  دیوانه یا جویندۀ معنوی *** اول عنوان این نوشتار این بود. «شباهت مسیر معنوی با بیماری های روانی» بعد دیدم توصیف یک دیوانه یا جویندۀ معنوی آسان تر است. این شد که عنوان این شد.  به طور خلاصه جواب این است.  هر دو دیوانه اند اما دیوانه‌ای که بداند دیوانه است دیگر دیوانه نیست.  ببینید دو جور دیوانه داریم. یکی دیوانه ای که نمی‌داند دیوانه است، او دیوانه ای معمولی است اما جویندۀ معنوی دیوانه ای است نه تنها که می‌داند دیوانه است بلکه مثل مولانا دیگران را هم تشویق میکند که «دیوانه شو! دیوانه شو!» در همین چند سال پیش، اینقدر روانشناسی باب نشده بود و کل بیماریهای روانی در یک کلمه خلاصه می‌شد؛ دیوانه. دیوانه یا مجنون لقبی بود که به تمام بیماران روانی نسبت میداند.  جایی هم بود به نام دیوانه خانه! یا همان بیمارستان روانی!  دیوانه های خطرناک را هم با زنجیر می‌بستند تا آسیبی نرسانند و آنها می‌شدند دیوانۀ زنجیری.  حالا با گسترش ذهنِ طبقه‌بندی کننده در روانشناسی ده ها و صدها برچسب و نام برای همان دیوانگی گذاشته اند.  مثلاً اسکیزوفرن یا دو قطبی یا ای دی اچ دی یا اسبرگر یا افسرده یا فلان و بهمان.  اینجا