فنا برای بقا

زمان خواندن 1 دقیقه ***

 فنا برای بقا

***


مراقبه برای رسیدن به هدفی نیست ولی معمولاً گنج‌های زیادی دارد. 

گنج امروز برای من این بود:

« ما در این دنیا برای فنا آمده‌ایم تا درسی بگیریم برای بقا»


از دیدگاهی، آمدن به این دنیا سراسر رنج است و فنا. روزی با گریه متولد می‌شویم و طول زندگی مان را منتظرِ مرگی ناشناخته می‌مانیم. 

این خلاصه شده و اولین واقعیتِ سطحیِ زندگی است. 

اکثر آدم‌ها سعی می‌کنند با پرت کردن حواسشان از این واقعیت فرار کنند. 


اما با توجه و تعمق روی فنا، ناگهان به درکی از بقا می‌رسیم. 

یعنی طراحی دنیا طوری است که اگرچه خیلی چیزها درحال نابودی است ولی اینها درخود، نشانی از یک چیز مانا دارد. 

تمام دنیای مادی و بدن و ذهن ما در حال فنا و نابودی است. 

اما درون هر موجود زنده ای مثل ما آدم‌ها، روزنه‌ای از امید برای بقا هست. 

منظور از این بقا در نوشته، زنده ماندن فیزیکی نیست. منظور از این بقا، درک چیزی است که فانی نیست در مقابل چیزهای فانی. 


یعنی تجربۀ تمام چیزهای فانی این دنیا، برای راهنمایی کردن ما به آن یگانه موجود مانا است. 

همان موجود نانوشتنی. 

همانی که حتی در تعریف و ذهن هم نمی‌گنجد. 


خیلی ها با مرگ بدن به او می‌رسند ولی بعضی از منتخبین، قبل از مرگ بدن به درک آن موجود نانوشتنیِ فنا ناپذیر نائل می‌شوند. 


رسیدن به آن درک عمیق، تو را از تمام ترس‌های ناشی از ازدست دادن چیزهای فانی رها می‌کند. 

تو دیگر از رها کردن بدن نمی‌ترسی. 

و وقتی از رها کردن بدن نترسی، دیگر از رها کردن دارایی ها و افکار و هویت ها و شخصیت ها هم نمی‌ترسی. 


این آزادیِ عمیق است. آزادی ِ واقعی. آزادی ِ نانوشتنی. 








نظرات