سلام سلام سلام خوب تو این ویدیو میخوام در مورد برنامه ریزی صحبت کنم برنامهریزی برای آینده اولش ذهنهایه خورده
مشوشه حواس به اطرافه خواهش میکنم یه کمی آروم بگیریم تو
این لحظه و در مورد برنامه ریزی برای
آینده با هم صحبت کنیم یه موضوع خیلی واقعی و در دسترسه که روزمره باهاش در
تماسیم مثلا دوستامون زنگ میزنن میگن که برنامت چیه واسه هفته دیگه یا مثلاً خودت
نشستی میخوای بگی که خب فردا چیکار کنم برنامه چه برنامه ای
بریزم و از این دست سؤالاتی که برای ذهن پیش میاد خب حالا شروع کنیم با همدیگه یه
جلو رفتن با همدیگه اصلا شروع کنیم برنامهریزی
ببینید من برای اینکه مثلا این حرفا رو بزنم یه برنامه ای تو ذهنم داشتم
یا مثلا میخوایم که ببینیم که فردا پس فردا یک سال دیگه میخوایم به
کجاها برسیم خیلی موقعها ما میشینیم با خودمون شروع میکنیم برنامه ریزی کردن یعنی
میگیم که خب من میخوام به اون نقطه برسم از این راه برم
اون همسرو به دست دست بیارم برم اون شوهر به دست بیارم برم اون شغلو به دست بیارم
بعد که اون شغلو به دست آوردم یک امکاناتی رو به دست بیارم و همین طوری
هی ادامه میدیم برنامه های یه هفته ای یک ماهه یک ساله ۱ ساله ۲۰ ساله همین طوری
برا خودمون برنامه ریزی میکنیم من اینجا و خیلیها هستن که اینو
تشویق میکنن حتما باید برنامه داشته باشی حتما باید برنامه هاتو بنویسی چشم انداز
۱۰ سال آینده چشم انداز ۲۰ سال آینده تو تو زندگیت برنامه نداشته باشی موفق نمیشی
و بسیار چیز پر تکراریه که شنیده میشه از همه طرف
من خودمم تو این جریان بودم از ۱ پ۵ سالگی برنامه ریزی کن برای کنکور برنامه ریزی کن
برای دانشگاه برنامه ریزی کن برای ازدواج برنامه ریزی کن برای مهاجرت برنامه ریزی کن برای
کار برای بیزینس و بعد برای آینده بچههات برنامه ریزی کن برای بازنشستگیت برنامه
ریزی کن همین طوری برنامه برنامه برنامه برنامه روی هم حالا من
اینجا میخوام که این از این لحظه ای که داریم با هم صحبت میکنیم شروع کنیم برنامه
رو هی جلو بردن مثلا یه برنامه ۱۰ ساله برای
خودمون بنویسیم شروع کنیم چشمامون ببندیم فکر کنیم که خب من مثلا ۱۰ سال آینده
میخوام توی این نقطه باشم میخوام فلان نقطه از دنیا باشم فلان ویلا رو داشته
باشم در فلان شرایط از نظر اقتصادی باشم فلان قدر
ثروت داشته باشم فلان قدر کارمند داشته باشم بعد همینجوری میریم جلوتر ۲۰ سال ۳۰
سال ۴۰ سال دیگه من میخوام که مثلا مدیر عامل فلان کمپانی باشم فلان تغییر در دنیا
ایجاد کرده باشم فلان تعداد فالوور داشته باشم فلان تعداد
بیننده داشته باشم و و و و من اینجا میخوام ازتون دعوت کنم که این
برنامه رو هی ببریم جلوتر هی بلند مدت مگه نمیگیم برنامه بلند مدت خوبه ما برنامه رو
ببریم ۵۰ سال آینده چرا این کارو نمیکنیم ۵۰ سال آینده یا حتی مثلا ۱۰ سال آینده یه
برنامه صد ساله چرا نمیریزی چون هممون میدونیم که ۱۰۰ سال
دیگه ما وجود نداریم تمام این رو هایی که ساختیم تمام این برنامههایی که ساختیم صد
سال آینده میریزه در صد سال آینده نیسته نابوده شاید شما میگید نه من میخوام از
خودم یک میراثی به جا بذارم مثلاً مثل میراث هایی که در گذشتگان
گذاشتن نگاه کنید دیگه خب این همه آدم پادشاه آدمهای بزرگ کوچیک مختلف اومدن
رفتن و چه میراثی گذاشتن از خودشون فرعون با اون عظمتش با اون اهرامش چه میراثی از
خودش به جا گذاشت جز یک مومیایی خوش شده توی
موزه میراث دیگه ای به جا گذاشته یه سری
کتیبه فیلم تایتانیک اگه یادتون باشه دو نفر با هم عاشق شدن و به هم رسیدن و بعد
از چند ساعت تمام اون قصری که ساخته بودن فرو ریخت رفت زیر آب
خروارها اقیانوسی که بالای سرش بود و همش نابود شد ما هممون اینو میدونیم چرا من
دارم تکرار میکنم چرا اینو وصل کردم به موضوع برنامهنویسی چون برمیگردیم بهش
ببینید زمانی که به این نقطه از برنامه نویسی میرسیم یعنی زمانی که میرسیم که ا
ما این همه برنامه ریختیم این همه آرزو داشتیم این همه تلاش میکردیم که برسیم
برسیم برسیم برسیم برسیم یهو ریخت یهو میریزه و این یک واقعیته که هممون
میدونیم هممون میدونیم خب و چند دسته میشیم با دونستن این واقعیت
چند دسته میشیم یه دسته میگن بیخیال آقا ولش کن بذا زندگیمونو بکنیم اصلا ولش کن
اونجا نرو اصلا به اون فکر نکن و میگن که خب ما میتونیم بهش فکر نکنیم تا کی
میتونید بهش فکر نکنید تا اون لحظه آخر اوکی فکر نکنید اون یه راهه یه راه دوم
میزنن به در بیخیالی میگن که خب حالا که قراره همه برنامه ها هامون
بریزه و نقشه برآب بشه و این کاخ آرزوهامون یهو میریزه ما اصلاً بیخیال
میشیم و میریم سمت نیهیلیست و پوچ گرایی و هیچی مهم نیست و اصلا خودمون با دست
خودمون شروع میکنیم خودمونو نابود کردن یعنی میگیم آقا هیچی مهم نیست نمیدونم به
فلان و به فلانم به فلان دنیا اینم به اون و شروع میکنیم خودمونو نابود کردن یعنی
شروع میکنیم بزرگترین توان و بزرگترین
پری ویلج و ارزشی که طبیعت به ما داده و عقلمون
کاگنی تیو و اون درک مونه رو از بین میبریم چه جوری از بین میبریم با دراگ با
سرگرمیهای مختلف حواسمونو پرت میکنیم و الکل
میزنیم یک حالت لاابالی و حالت پوچی گری و حالت اینکه هیچی مهم نیست و همه چی به درک
و فلان اینجوری پس اینم شد مسیر دوم مسیر سوم که مسیر در واقع عرفا هست مسیری
که من اینو از اکهارت یاد گرفتم از مولانا یاد گرفتم ببینید مسیر سوم برمیگرده به
این لحظه گفتم برمیگردیم ما میریم صد سال آینده رو شروع میکنیم
میخوایم برنامه ریزی کنیم میبینیم ۱۰۰ سال دیگه نیستیم بیمعنی میشه تمام برنامه
هامون حالا چیکار کنیم خودکشی که نمیخوایم بکنیم خودکشی که درست نیست برمیگردیم به
همون لحظهی که توش بودیم برمیگردیم اینجا برمیگردیم توی لحظه مستقر میشیم
و وقتی که برمیگردیم توی لحظه تمام اون آینده تمام اون معنی ها که
میخواستیم بهش در آینده برسیم تمام اون کمبودهایی که میخواستیم در آینده بهش
برسیم اهداف آرزوها چیزایی که میخواستیم وقتی
برمیگردیم تو این لحظه همشو اینجا پیدا میکنیم همش هست همش وجود داره تو آینده
نبود تو برنامه ریزی نبود و بلافاصله ذهن منطقی بشر میگه خب پس
هیچ کاری نکنیم دیگه همین طوری بشینیم هیچ کاری نکنیم میشین مثل مرتاضای هندی
همینجوری میشینن هیچ کاری نمیکنن فلان
درسته یه تعادلی میخواد یک تعادلی لازمه که این وسط باشه بین بودن و
شدن هیچکس توصیه نمیکنه که برو تو جنگل برو تو هیمالیا بشین و هیچ کاری نکن صبح تا شب
تو لحظه بمون و مراقبه کن چشماتو ببند ولی اون تعادله کجاست آیا از تعادل
خارج نشدیم آیا افکار وسواس گونه نداریم برای آینده آیا هر روز به فردا فکر نمی
میکنیم آیا بودنمونو از دست ندادیم دنیا در حال حاضر توی انجام دادن گم شده دنیا
خیلی در حال دویدنه در حال دویدنی که دار داره داره خودشو نابود میکنه داره انواع
منابع زمین داره نابود میشه و بدو بدو بدو بدو بدو بدو بدو بدو آدمایی هم هستن
سخنرانیهای انگیزشی برو برو بنویس اهداف به این برس به اون برس بزن بکش بجنگ ما
داریم چنگیز های مغول کوچیک داریم تولید میکنیم به قول یکی از بزرگان
و احتمالاً از تعادل خارج شده پس نه به صورت وسواس گونه میریم به
آینده چون میدونیم آینده میریزه نابود میشه نه نه به صورت از این ور پل میفتیم که
بشینیم همینطوری بگیم همین طوری من هستم همه چی خوبه و
تعادل نقطه ایه که باید هر کس روی خودش کار کنه به دست بیاره
و خودتون میدونید فقط خودتون میدونید که آیا زیادی رفتید به آینده آیا تعادل دارید
ندارید و امیدوارم که این ویدیو یک مقداری کمک
بکنه به این تعادلی که ما به صورت بشر به صورت کلی قراره بهش
برسیم خیلی هایی که در حال اسکرول کردن هستن در حال دویدن هست اصلا تا تا اینجای ویدیو
وا نمی ایستند میخوان بدن برن ویدیو بعدی پست بعدی خب ما با اونا کاری نداریم شمای
که وایستادید حتما یه چیزی پیدا کردید توی این حتما یک ارزشی بوده که تا ۱۰ دقیقه از
زندگیتونو گذاشتید و امیدوارم که لحظه رو با همدیگه
درک بکنیم اگر مفیده میتونید شیر بکنید و من از اینکه تونستم
این نعمت داشته باشم در این لحظه که بتونم در مورد آینده با شما صحبت کنم و لحظه که
شامل آینده میشه لحظه بزرگتر از آینده است آینده قسمت کوچیکی از لحظه
است امیدوارم که تونسته باشم معنی لحظه رو به شما انتقال بدم
و نه با کلمات بلکه با سکوتی که در لحظه هست خیلی ممنون که گوش دادید
متشکرم
نظرات