خواستهها
خواستهها
***
با دوستی صحبت کردیم قرار شد خواستههایم را بنویسم. به صورت بولت پویت. یعنی خلاصه.
خواستن کار ایگو است. این را از کتاب زمین جدید اکهارت نقل میکنم. خواستن کار ذهن است.
ذهنی که همیشه خودش را جدا افتاده و نیازمند میداند. اگر دوست داشتید این فصل کتاب زمین جدید را بخوانید. من هم دوباره میخوانم. اما اینجا به هرحال، جواب میدهم.
https://www.unwritable.net/search?q=خواستن&m=1
به صورت بولت پوینت خواستههای من اینهاست،
- آگاهی که الحمدلله در حد نیاز دارم
- آرامش که الحمدلله در حد نیاز دارم
- سکوت که الحمدلله در حد نیاز دارم
- لحظه که الحمدلله در حد نیاز دارم
- خدا که الحمدلله در حد نیاز دارم
- فراوانی که الحمدلله در حد نیاز دارم
- عشق که الحمدلله در حد نیاز دارم
در مسیر زندگی یک جایی هست که اسمش را گذاشته اند وادی استغنا. اینجا همان جایی است که حافظ آنجاست و مولانا آنجاست. اگر نسیمی از آن وادی به تو بوزد دیگر جای دیگری را نمیخواهی. دیگر خواستهء دیگری نداری.
تمام خواسته های تو در یک نقطه جمع میشود. هر کسی برای آن نقطه اسمی میگذارد. یکی میگوید خدا، یکی الله، یک آرامش و غیره.
اما به هرحال من در جامعه ای زندگی میکنم که ایگو داشتن طبیعی است و خواسته داشتن هم طبیعی به نظر میرسد.
به هرحال من در بدن هستم. برای مدتی محدود. پس به غذا و سرپناه نیاز دارم. وقتی غذا و سرپناه تامین باشد مابقی فقط عشق است و بس.
و جالب تر اینکه این وادی استغنا جایی است درون خود. به خاطر همین هم هست که اگر راهی به آنجا بیابی دیگر در بیرون چیز زیادی نمیخواهی.
یک چیزی هم هست به نام کفایت لحظه! یعنی لحظه کافی است. چیزی را در آینده هم نمیخواهی. خدا و آرامش و فراوانی و تمام خوبیها در همین لحظه هست.
https://www.unwritable.net/search?q=کفایت+لحظه&m=1
اما برگردیم به سوال دوست عزیزمان. به قول ایشان دوباره به صحرای کربلا نزنیم.
هر روز صبح که بیدار میشوم یک روز یه من هدیه میشود. و این جای شکر دارد. جای قدردانی فراوان.
هر نفسی که فرو میرود هم جای شکر دارد. هر لقمهای که فرومیدهم هم جای شکر دارد.
هر گرمای آفتابی که روی پوستم حس میکنم.
هر برگ سبزی که به آن نگاه میکنم.
اینها را طلب نداشتم. اینها به من هدیه داده شده. پس اولین کار من تشکر کردن است. اولین وظیفه ام. مهمترین هدفم و کارم.
خواستهء بعدی توفیق در شکرگزاری و ماندن در لحظه است. متصل ماندن. اسیر آینده نشدن. اسیر خواستن نشدن.
https://www.unwritable.net/search?q=لحظه&m=1
حالا شاید بگویید باز هم زدی صحرای کربلا! بیا روی زمین!
بسیار خوب!
ترجیحاتی دارم.
وقتی خودم در لحظه هستم.
وقتی خودم در فراوانی هستم.
وقتی خودم در شکرگزاری هستم.
ترجیح من گسترش اینهاست.
https://www.unwritable.net/search?q=شکرگزاری&m=1
ترجیح و دعای من این است که خانوادهام و دوستانم و همشهریانم و تمام مردم زمین و موجودات در لحظه باشند که هستند.
ترجیح و دعای من این است که تمام موجودات در عشق باشند که هستند.
ترجیح و دعای من این است که تمام موجودات در حضور باشند که هستند.
ترجیح و دعای من این است که اینها فهمیده شود که انشاءالله میشود.
ترجیح و دعای من این است که لحظهای غافل نباشم که انشاءالله میشود.
ترجیح و دعای من این است که عدالت بی نقص اجرا شود که انشاءالله میشود.
نظرات