حساسیت به خدا
حساسیت به خدا
***
دوستی دارم که به این کلمه حساس است. مثلاً در محاوره وقتی میگوییم «خداشاهده فلان و بهمان»، یا مثلاً «خداوکیلی چنین و چنان» بلافاصله عصبانی میشود و شروع میکند به داد و بیداد و فحاشی به آن خدا.
این عکسالعمل ها قابل درک است.
«خدا» برای اکثر آدمها یک کلمه است. یک کلمه که به یک مفهومی اشاره میکند. مفهومی کاملاً ذهنی. مفهومی که باعث انواع کج روی ها و قتلها و گناهها و بی عدالتی ها شده. مثلاً بمبگذاران انتحاری را دیدهایم که با فریاد «الله اکبر» آدم میکشد و مأمور معذوری که بعد از بردن نام خدا بیگناهی را بر دار میکشد.
حساسیت به این کلمه کاملاً قابل درک است. مدت زیادی بود که من هم که در خاورمیانه زندگی میکردم از استفادۀ این کلمه و نوشتن آن پرهیز میکردم.
اخیراً گاهی از این کلمه استفاده میکنم و این هم احتمالاً حساسیت هایی برمیانگیزد.
وقتی دنیا را با ذهن ببینی برای کلمهء خدا هم یک تعریف ذهنی میبینی. تعریف ذهنی ای که منجر به جدایی و جنگ و ظلم میشود. برای یک وجدان پاک کاملاً بدیهی است که از این مفهوم بیزار باشد و به آن حساس.
خواهشی که دارم اینجا این است.
این کلمات و تعاریف ذهنی را دور بیاندازید. تعریف خدا را دور بیاندازید. تعریف دین را دور بیاندازید.
میدانم ابتدا سخت و ترسناک است.
چون خالی و سیاه به نظر میرسد.
اما این خالی را چیزی پر میکند.
مفهومی پر میکند.
حضوری پر میکند.
من نباید برای شما این خالی را تعریف کنم.
اگر این کار را بکنم خدای ذهنی دیگری برایتان ساختهام. بُتی دیگر. ظلمی دیگر.
به جای گوش دادن به تعاریف بیرونی به خود رجوع کنید.
به درونتان بروید.
در تنهایی بمانید.
با روابط و کار و اینترنت و فیلم و اینها خودتان را مشغول نکنید.
با تنهایی و ترس کمی بمانید.
به خودتان توجه کنید.
به صداهای درون ذهنتان توجه کنید.
به این که چطور این بدن از یک برنامهی ژنتیکی درست شده توجه کنید.
به این که این بدن روزی دوباره غذای موجودات دیگر میشود توجه کنید.
کلمات را دور بیاندازید.
کلمۀ خدا، را دور بیاندازید. تعریف خدا را دور بیاندازید.
خدا قابل تعریف نیست.
خدا قابل فهم توسط ذهن نیست.
پس ذهن را دور بیاندازید.
ابتدا ترسناک است. ولی ذهن نمیتواند خدا را تعریف کند. خدا در تعاریفِ قدیمی نیست. خدا در ذهنِ مرده نیست.
خدا زنده است. خدا در لحظه است. خدا در بی ذهنی است. در بی تعریفی است.
خدا در انسان است.
خدا در توست.
بدون نیاز به هیچ کلمهای.
بدون نیاز به هیچ تعریفی.
بدون نیاز به هیچ مذهب و مسلک و کتاب و دفتری.
خدا درون توست.
درون نگاهت. درون تک تک سلولهایت.
درون قلبت.
خدا را در بیرون از خودت ابتدا پیدا نمیکنی.
اول در درون بگرد.
جایی که تو از آن به وجود آمده ای. از یک برنامهء ژنتیکی. از ترتیب چند مولکول کربن و هیدروژن.
سکوت کن. مراقبه کن. یوگا کن.
این تنها راه است.
راه ذهن به جایی نمیرسد.
اما راه سکوت قطعاً میرسد.
نظرات