راهِ آگاهی
راهِ آگاهی
***
بعد از چند سال مراقبه دیگر راه رسیدن به آگاهی را یاد میگیری. راه های فرار را هم میدانی.
دیگر نمیتوانی خودت را گول بزنی. چون بارها مراقبه کردهای.
مثلاً میدانی که فیلم دیدن به راحتی از آگاهی دورت میکند. یوتیوب دیدن. اینستاگرام دیدن. اینها به سرعت دورت میکند.
میدانی روابط میتواند تو را دور کند.
میدانی غذا خوردن میتواند دورت کند.
میدانی زن و شهوت رابطه میتواند به سرعت دورت کند.
بعد از چند سال مراقبه میدانی یوگا و مدیتیشن چطور تو را به سکوت میرساند.
میدانی سکوت چطور تو را به آگاهی میرساند.
بعد از چند سال مراقبه میدانی ذهن، عجب پردهای است برای آگاهی.
میدانی فکر کردن یعنی عدم آگاهی.
میدانی گاهی حتی نوشتن پرده میشود.
میدانی پل صراطِ رسیدن به آگاهی چقدر باریک است.
میدانی یک لحظه غفلت کافیست تا به درهء ناآگاهی سقوط کنی.
یک قضاوت کافیست.
یک ترس کافیست.
یک فکر کافیست تا تو سقوط کنی.
وقتی چند سال مراقبه کنی میدانی هر لحظه میتوانی سقوط کنی و دوباره بازگردی.
میدانی بدن هم میتواند دریچهای به آگاهی باشد هم به ناآگاهی.
اگر دنبال بدن بروی ناآگاه میشوی.
اگر بدن را نگاه کنی، خود مسیری است به آگاهی.
اگر روی بدن مراقبه کنی میدانی بدن شمشیری دولبه است:
غریضه اگر اسیرش بشوی ناآگاهت میکند اگر مشاهدهاش کنی آگاهت میکند.
با دوستی آگاه قرار گذاشتم که کل روز آگاه بمانم.
وقتی مراقبه کنی میدانی حواس پنجگانه را، اگر غرقشان بشوی میروی به سوی ناآگاهی.
اما همان حواس پنجگانه را اگر از بیرون ببینی میشوی خود آگاهی.
آگاهی ای که پشت دیدن است.
آگاهی ای که پشت شنیدن است.
پشت تمام حس هاست. در تمام موجودات زنده.
وقتی مدتی مراقبه کنی میدانی کلمات معمولاً پردهاند، مگر وقتی سکوت پشت کلمات را ببینی.
میدانی نوشتن معمولاً پرده است اگر از ذهن بنویسی.
میدانی حرف زدن معمولاً پرده است پس کمتر حرف میزنی.
پس کمتر مینویسی!
زیاد نوشتن، خودش پرده میشود!
پردهای برای نانوشتنی!
پس خاموش میشوی و به آگاهی نگاه میکنی!
در سکوت!
نظرات