پست‌ها

انتخاب لباس

  انتخاب لباس *** بعد از ظهر مهمانی دعوت هستم. معمولا مهمانی ها خوش میگذرد. مهمانی کمی رسمی است و احتمالا دوستان زیادی را می بینم و گپ میزنیم و خوش میگذرد. سبک مهمانی ایرانی است یعنی غذای خوب و رقص و موسیقی. تمام اینها خوب و عالی است. هم از غذای خوب میتوانم لذت ببرم هم از موسیقی و بیشتر از همه دیدن دوستان. دوستانی که شاید سالی یکی دو بار ببینم. دوستانی که حتی فرصت کمی گپ زدن معمولا ندارند. انگار ناگهان از غارهایمان بیرون میاییم و قرار است با هم دیدار کنیم. تا اینجا همه چیز خوب است.  من در غار خودم معمولا لباس نمی پوشم و تابستانها وقتی هوا گرم است لباس راحت و خنک میپوشم. معمولا شلوار یوگا که راحت و خنک و پنبه ای است و اجازه میدهد راحت بنشیم. در آنجا اما داستان کمی رسمی است و اکثر آقایان کت و شلوار و اکثر خوانمها لباسهای جذاب مجلسی می پوشند. مهمانی شبیه عروسی است.  حالا یک دوراهی هست.  راه اول اینکه لباسی را که خودم در آن راحت هستم بپوشم. لباسی که خنک است با صندل و شلوار نخی یوگا. اینجوری به خودم توجه کردم و به خودم بی خودی عذاب ندادم و در گرما شلوار و کفش و کت تنگ نپوشیدم. راه دوم این ا

رقابت معنوی، حمایت و معرفی حسین اورا

تصویر
  رقابت معنوی، حمایت و معرفی حسین اورا *** مفهوم رقابت در مسیر معنوی وجود ندارد. رقابتی ذهنی که به حمایت تبدیل شد.  اما شرح داستان. لینک به نسخۀ صوتی https://t.me/unwritabledotnet/195 https://open.spotify.com/show/6f45YvssDlBfjWyF5hnFJy اول از حسین عرب زاده شروع کنم. یک خانمی در اینترنت یک بار حسین را به من معرفی کرد. دیدم حسین چقدر راحت با اینترنت حرف میزند. دیدم حرف هایی که از آگاهی میزند چقدر شبیه حرفهای من است. دیدم چقدر دارد در دنیا تاثیر میگذارد. کمی حسودی ام شد. چون من هم دقیقا همین کارها را میخواهم انجام بدهم.  شاید هم به معروفیت او و اینکه چقدر فالوئر دختر دارد حسودی ام شد. حرف هایش را گوش میدهم و میبینم دقیقا حرف دل من را میزند. اگر من هم لایو بگذارم از همین موضوعات حرف میزنم. اگر مراقبه درست کنم دقیقا از همین مدل درست میکنم.  بعدا احساس کردم من و حسین همکاریم. گاهی تبلیغش را میکنم. گاهی هم گروهی با فالوئر هایش مراقبه میکنم. دوست دارم همان کاری را بکنم که حسین میکند. یعنی پخش آگاهی. پخش مراقبه.  بعد ذهنم به من می‌گوید او جوان تر و خوشتیپ تر است. بعد میگویم نه اینها ظواهر است.

انحصار، خیانت، مونوگامی، روابط،‌ ازدواج

زمان خواندن 1 دقیقه ***   انحصار، خیانت، مونوگامی، روابط،‌ ازدواج *** لینک اپل پادکست لینک تلگرام در این گفتار نیازهای گستردۀ انسان رو توضیح میدهیم نیاز تنهایی محبت روابط جنسی موقعیت اجتماعی و غیره اخلاق رابطه و دراماها را بررسی میکنیم راه درست چیست؟ اخلاقی کدام است یگانگی یوگا چیست؟  تنها رابطه انحصاری ما رابطه باخودمان است خود واقعی که همان خداست هیچ کسی در بیرون نمیتواند تمام نیازها را برآورده کند عشق واقعی رابطه با خود است مولانا وحافظ صدها سال پیش گفته اند اکهارت هم گفته.  https://podcasters.spotify.com/pod/show/russellhearttalk/episodes/ep-e2o232c

حالتهای مختلف ذهن

زمان خواندن 2 دقیقه ***   حالتهای مختلف ذهن *** در زمانهای بیداری، سه حالت برای ذهن متصور است.  حالت اول حالت ورودی ذهن است. مثل دیدن ویدیو یا گوش دادن به کسی یا خواندن چیزی. وارد کردن اطلاعات به ذهن. این کار باعث شلوغ شدن ذهن می‌شود. ذهن بی حوصله و خسته معمولاً به این تله دچار می‌شود. حرف زدنهای وسواسی یا دیدن اینترنت و تلویزیون به صورت وسواسی در این دسته است.  حالت دوم حالت خروجی است مثل نوشتن یا صحبت کردن یا مثلاً نواختن موسیقی یا فعالیت های ورزشی. فکر کردن و نشخوار ذهنی در این سطح اتفاق می‌افتد اما اگر به فکر ها توجه نکنیم شبیه حالت اول می‌شود.  این سطح حالت خروجی ذهن است. کارهای معمولی در این سطح اتفاق می‌افتد. سکس معمولی یا کارهای معمولی.  و حالت سوم حالت مراقبۀ عمیق است. زمانی که ذهن تقریباً ساکت شده و فقط یک مشاهده گر بیطرف باقی مانده. این حالت حالت اوج غرق شدن در عمل هم می‌تواند باشد مثل حالت فلو. حالت رقص عمیق ذهن. حالت سکس عمیق یا مراقبه ها و یوگای عمیق.  به صورت متوسط زندگی این روزهای من بیشتر حالت اول است، شاید چند درصد حالت دوم و درصد کمی حالت سوم.  در ویپاسانا حالت

تناقضات معنوی -٣

زمان خواندن 2 دقیقه ***   تناقضات معنوی -٣ *** صداقت با خودم، اصل اساسی این نوشته‌هاست. این نوشته‌ها مسیر درونی من را ثبت کرده. هزار و اندی نوشته در بیش از ده بیست سال. اکثر آن‌ها برای دو سه سال بعد از جدایی و همزمان با ورود من به دنیای درونی نوشته شدند.  اولین داستان این است که حالت و وضعیت اتصال یا حضور، دائمی نیست.  سرور و حضور مراقبه در زمانهایی از بین می‌رود.  در زمانهایی ذهن غالب می‌شود.  در زمانهایی مادیات بر معنویات غلبه می‌کند.  دنیای مدرن -بخصوص دنیای غرب که ساخته و پرداختۀ ذهن است- محل جولان ایگوها یا شخصیتهای ساختۀ ذهن است.  ماندن در وضعیت مراقبه گون باعث می‌شود به مرور شخصیت و ایگوی آدم کمرنگ شود و فرد به مرور از جامعه دور می‌افتد.  افراد یا در آشرام ها جمع می‌شوند یا تبدیل به مانک می‌شوند.  نداشتن ایگو با زندگی اجتماعی قطعاً مخالف است. کسانی مثل من که همزمان با زندگی در جامعه وارد مسیرهای معنوی می‌شوند باید به صورت مدام ذهنمان را برنامه‌ریزی کنیم.  اینطور می‌شود که مثلاً من به مدت شش ماه کل زندگی ام را وقف گوش دادن به سادگورو می‌کنم.  یا به مدت چند سال هر روز اکهارت